..

تو که گفتی اشک من تن سوز است
ما که ندیدیم قطره ام تن سوزد
تو که گفتی بار ها، نریزم قطره ای از کار ها
ما که ریختیم زار زار ،دانه ای از چشم خونی بارها
تو که دیدی میگریم زار ها، می‌میبینم
هر سه خط را تار را
تن نسوزاندی چرا بی احساس؟
#دست نویس های یک دیوانهِ ویرانه
دیدگاه ها (۰)

درد!

دل سنگ!

.

.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط