شهرنو*
شهرنو*
عمق فاجعه در محله شهرنو را بخوانید!/ هم پسر بچه دارم هم دختر بچه
(اگر در این فاصله که ما آمدهایم تاکنون متجاوز از بیست نفر دلال به ما رجوع کردهاند تعجب ننمایید! اینجا شهر عشق و محبت و فلاکت و نکبت است و دلالان آن البته هرچه بیشتر باشد میگویند بهتر است! این یکی هم باز دلال است. فکر میکند من مشتری هستم. میگوید: «هم پسربچه دارم و هم دختر بچه!» این پسر که کنارش ایستاده که دیگر دلال لازم ندارد. خوب دقت نمایید، این مرد با این پسر دهساله چگونه میخواهد معامله کند؟! این پسر بدبخت میباشد! ولی عجب قیافه گیرایی دارد! اگر این ناکام اجتماع وسیله تحصیل و تربیت داشت، یک نفر نابغه میشد. چقد خوب حرف میزند! اسمش را میگوید ولی از نام فامیلش اظهار بیاطلاعی میکند و میگوید «من فامیل ندارم.» آری او نه تنها فامیل ندارد، بلکه او وطن هم ندارد! او شاه و وزیر و وکیل هم ندارد، او در این مملکت هیچ ندارد!»(بخشی از کتاب با من به شهرنو بیایید نوشته هدایت الله حکیم الهی) به روایت منابع تاریخی در سالهای ۱۳۴۶ و ۴۷ یک هزار و پانصد زن تن فروش در شهرنو حضور داشتند؛ تعداد این زنان، باید روز به روز بیشتر میشد. به این دلیل که زنان تن فروش بعد از چند سال در اوج جوانی تبدیل به زنانی فرسوده و فرتوت میشدند و سردستههای قلعه که به آنها خانم رییس میگفتند برای از رونق نیفتادن کاسبیهایشان زنان جدید را جایگزین آنها میکردند. اینطور بود که تعداد زنان تن فروش شهرنو در زمان پیروزی انقلاب، براساس آمار اعلامی کمیته انقلاب اسلامی جنوب غرب تهران ۲ هزار و ۴۰۰ زن تن فروش بود که هزار و ۲۰۰ نفر آنها کارت تردد به قلعه را داشتند و بقیه بدون کارت بودند. (آمار، برگرفته از مصاحبه سردار علیقلی فودازی عضو شورای کمیته انقلاب اسلامی جنوب غرب تهران و فرماندهی تخریب شهرنو در سال ۱۳۵۸)
عمق فاجعه در محله شهرنو را بخوانید!/ هم پسر بچه دارم هم دختر بچه
(اگر در این فاصله که ما آمدهایم تاکنون متجاوز از بیست نفر دلال به ما رجوع کردهاند تعجب ننمایید! اینجا شهر عشق و محبت و فلاکت و نکبت است و دلالان آن البته هرچه بیشتر باشد میگویند بهتر است! این یکی هم باز دلال است. فکر میکند من مشتری هستم. میگوید: «هم پسربچه دارم و هم دختر بچه!» این پسر که کنارش ایستاده که دیگر دلال لازم ندارد. خوب دقت نمایید، این مرد با این پسر دهساله چگونه میخواهد معامله کند؟! این پسر بدبخت میباشد! ولی عجب قیافه گیرایی دارد! اگر این ناکام اجتماع وسیله تحصیل و تربیت داشت، یک نفر نابغه میشد. چقد خوب حرف میزند! اسمش را میگوید ولی از نام فامیلش اظهار بیاطلاعی میکند و میگوید «من فامیل ندارم.» آری او نه تنها فامیل ندارد، بلکه او وطن هم ندارد! او شاه و وزیر و وکیل هم ندارد، او در این مملکت هیچ ندارد!»(بخشی از کتاب با من به شهرنو بیایید نوشته هدایت الله حکیم الهی) به روایت منابع تاریخی در سالهای ۱۳۴۶ و ۴۷ یک هزار و پانصد زن تن فروش در شهرنو حضور داشتند؛ تعداد این زنان، باید روز به روز بیشتر میشد. به این دلیل که زنان تن فروش بعد از چند سال در اوج جوانی تبدیل به زنانی فرسوده و فرتوت میشدند و سردستههای قلعه که به آنها خانم رییس میگفتند برای از رونق نیفتادن کاسبیهایشان زنان جدید را جایگزین آنها میکردند. اینطور بود که تعداد زنان تن فروش شهرنو در زمان پیروزی انقلاب، براساس آمار اعلامی کمیته انقلاب اسلامی جنوب غرب تهران ۲ هزار و ۴۰۰ زن تن فروش بود که هزار و ۲۰۰ نفر آنها کارت تردد به قلعه را داشتند و بقیه بدون کارت بودند. (آمار، برگرفته از مصاحبه سردار علیقلی فودازی عضو شورای کمیته انقلاب اسلامی جنوب غرب تهران و فرماندهی تخریب شهرنو در سال ۱۳۵۸)
۴.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.