معشوق اگر در خلوتش دلخسته می سوزد
معشوق اگر در خلوتش دلخسته می سوزد
یعنی تو کاری کرده ای آهسته می سوزد
دلخسته ها آهسته وقتی در تب و تابند
دلهایشان با غم فقط پیوسته می سوزد
چیزی به نام زندگی مُرده ست در آنها
پیوسته روح عاشق ِ دلبسته می سوزد
نگذار معشوقت به دردی مبتلا گردد
تا با دِرام طاقتش ، وارسته می سوزد
هرگز نرنجان قلب این پروانه ذاتی را
چون شمع جانش با دل بشکسته می سوزد
مانند نخلی در جهنم واره ی آتش
میسازد و از خودخوری ِ هسته می سوزد
ای کاش میدیدم که در روز وفات عشق
تابوت من بر روی دوش دسته می سوزد
دردی به جان داری ولی این حکم اجباری ست
عاشق همیشه با غمی برجسته میسوزد . . .
علی_سعیدی
یعنی تو کاری کرده ای آهسته می سوزد
دلخسته ها آهسته وقتی در تب و تابند
دلهایشان با غم فقط پیوسته می سوزد
چیزی به نام زندگی مُرده ست در آنها
پیوسته روح عاشق ِ دلبسته می سوزد
نگذار معشوقت به دردی مبتلا گردد
تا با دِرام طاقتش ، وارسته می سوزد
هرگز نرنجان قلب این پروانه ذاتی را
چون شمع جانش با دل بشکسته می سوزد
مانند نخلی در جهنم واره ی آتش
میسازد و از خودخوری ِ هسته می سوزد
ای کاش میدیدم که در روز وفات عشق
تابوت من بر روی دوش دسته می سوزد
دردی به جان داری ولی این حکم اجباری ست
عاشق همیشه با غمی برجسته میسوزد . . .
علی_سعیدی
۵.۶k
۲۸ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.