بیدارم

بیدارم
چشمانم باز
لحظه ای مکث
ابستن از بی اتفاقی
بیدارم
سخت بلند شدنم
_______وهم__
کرخت از گیجی
چون خماری بجای مانده از مستی شب
می رسانم که نه
می کشانم تن را به شیر اب
اندکی اب میزنم "دل را نمی شود
سر و صورتم را
تامل "تامل
می اندیشم
به کارهای که ندارم برای انجام دادن
برمی گردم
"راه رفته را"
دراز می کشم
می اندیشم
به ابی که هدر رفت
چشمانم می بندم
بیدارم

#امیرعلی_قربانی
#چکامه_های_باران
#روزمرده_گی

https://t.me/chekamehaibaran
دیدگاه ها (۱)

چه خوشبختن ادم های که جایی دارن تا خستگی شان را ببرندخانه ای...

من خزانمجوانه زدن را نتوانم شکوفه های گیلاسی ندارمبپذیرمراژا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط