نگاهی به ساعت انداختم رو نشون میداد

نگاهی به ساعت انداختم ، ۱۷:۱۷ رو نشون میداد.
با خودم گفتم به رسم عادتی که دارم ، توی ساعت رُند ارزو کنم.
توی دلم گفتم : (ارزو میکنم پانیذ پیدا بشه) .
ولی بعدش با خودم گفتم : ( عوا این چه ارزویی بود!دِ اخه مگه پانیذ گم شده؟!)
اما وقتی بیشتر دقت کردم دیدم ارزوی درستی کردم!...
الان پانیذ توی دل تمام طرفداراش ، مثل یه گمشدست"
گمشده ای که نمیدونیم الان کجاست،ازاد یا پشت میله،ریلَکس یا مضطرب،خوشحال یا غمگین.
هیچ اطلاعی نداریم ، فقط منتظر یه خبریم.
اون خبر ممکنه یا ارامش رو به قلب هامون برگردونه،یا این حالِ مریض گونه ای که داریم رو بدتر کنه.
هیچ چیزی مشخص نیست و تنها کاری که می‌تونیم‌ انجام بدیم، صبره.
به قول اهنگ خودش : (نمیدونم کجایی چجورایی بدونِ من،نمیدونم خوبه حالت یا مثل من شدی بد،نمیدونم الان که رفتی رو به راهی یا نه،ولی فکرت خاطره هات نمیزارنم منو راحت.)
-
#ملی_نوشت
#پانیذ_کرمی #پانیذ
دیدگاه ها (۱۶)

چـ‌ی‌مـ‌یـ‌گـ‌ذره‌تـ‌وی‌سـ‌رت‌⁉...

ایدل خودتم بگیرن باز خایـ*مالیشونو می‌کنی⁉...

از بزرگترین ترسام این بود واسه اکیپ مشکل ایجاد شده،و الان حت...

میگم از عاشقای فرنوش چه خبر هنوزم پیگیرشید؟😍🌹

فرار من

تکپارتی متیو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط