در فرو بسته ترین دشواری

در فرو بسته ترین دشواری

در گرانبارترین نومیدی،

بارها بر سر خود بانگ زدم:

"هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست که هست!"

بیستون را یاد آر، دستهایت را بسپار به کار

کوه را چون پَرِ کاه از سر راه بردار!

وَه چه نیروی شگفت انگیزیست

دستهایی که به هم پیوسته ست...!




#"فریدون مشیری"
دیدگاه ها (۴۴)

🌸 ســـــلام دوستان عزیز 🌸 یه زحمت براتون دارم ماهــک جــون ا...

آسمان فرصت خوبی است اگر پر بکشیــــمبه افق های دل انگیز خدا...

دلم به حال پروانه ها می سوزد،وقتی چراغ را خاموش می کنم...و ب...

میتوان زیبا زیست...❥ نه چنان سخت که از عاطفه دلگیر شویم،❥نه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط