من روز خویش را


من روزِ خویش را
با آفتابِ رویِ تو
کز مشرقِ خیال دمیده است
شروع می کنم

#فریدون_مشیری

دیدگاه ها (۱)

‌صبح یعنی کهپس از این همه شبهای مدامبرسیشانه زنیبغض پریشان م...

همیشه نباید ، دید گاهیباید لمس کرد تب تند قلبی راکه گفته "دو...

‌و ما عاشقانه ای را رقم خواهیم زدکه کل شاعران شهردیدشان به پ...

دور از تو شبیه م به یتیمی که به رویش...در جمع ، کسی سیلی محک...

🍃💚 با شروع هر #صبحسرشار می شوم ازتو...که خورشید من از مشرق چ...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

ببخشید تا چند روز فعالیت نداشتم بخاطر این بوده که پیجم بسته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط