با بغضی که در سینه اش به یک باره شکسته شد لب های خشکیده ...
با بغضی که در سینه اش به یک باره شکسته شد لب های خشکیده و چاک چاکش را به زحمت باز کرد«به اندازه ی کافی زجر نکشیدم؟»..
- ۲.۲k
- ۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط