نمی دانم چرا

نمی دانم چرا،
اما به قدری دوستت دارم

که از بیچارگی گاهی
به حال خویش می گریم...

#فاضل_نظری
دیدگاه ها (۱)

بی خوابی، ارمغان ِدل ِرفته ی من استهرگز نمی شود شب ِعاشق، سح...

سالها رفت و هنوزیک نفر نیست بپرسد از منکه تو از پنجره عشق چه...

‏کتاب کهنه ی تاریخ را نخوانده ببنددلم گرفت از این گردش و از ...

چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدیفقط با پاسخت پیچیده‌...

می گویند گاهی تنها یک دعای ازته دل کافیست تا همچی عوض شودنمی...

می گویند گاهی تنها یک دعای از ته دل کافیست تا همه چیز عوض شو...

دوستت دارممثل خداوند كه نخستين مخلوق خویش را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط