یادش بخیر
یادش بخیر
چقدر خوش گذشت و زود گذشت
شب هایی که توی ماه رمضان با بچه ها رو پشت بام هتل توی گرمای بوشهر مینشستیم و بازور قهوه و نسکافه خودمان را بیدار نگه میداشتیم تا حد اقل یک کلمه بیشتر درس بخوانیم
بعد هم با عجله سحری یخ زده که از شب قبل بهمان داده بودند را میخوردیم و نماز میخواندی و میخوابیدم
ردیف ردیف کنار هم توی یک اتاق4تخته 6نفری میخوابیدیم
ساعت10صب بیدار میشدیم میرفتم کلاس تا9شب خسته و کوفته برمیگشتیم ساعتی میگذشت تا به سلامتی افطارمان و سحری برای روز بعد را میدادن ...
و باز همان قهوه ونسکافه ...
چقدر خوش گذشت و زود گذشت
شب هایی که توی ماه رمضان با بچه ها رو پشت بام هتل توی گرمای بوشهر مینشستیم و بازور قهوه و نسکافه خودمان را بیدار نگه میداشتیم تا حد اقل یک کلمه بیشتر درس بخوانیم
بعد هم با عجله سحری یخ زده که از شب قبل بهمان داده بودند را میخوردیم و نماز میخواندی و میخوابیدم
ردیف ردیف کنار هم توی یک اتاق4تخته 6نفری میخوابیدیم
ساعت10صب بیدار میشدیم میرفتم کلاس تا9شب خسته و کوفته برمیگشتیم ساعتی میگذشت تا به سلامتی افطارمان و سحری برای روز بعد را میدادن ...
و باز همان قهوه ونسکافه ...
- ۶۹۳
- ۲۹ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط