یادش بخیر

یادش بخیر
چقدر خوش گذشت و زود گذشت
شب هایی که توی ماه رمضان با بچه ها رو پشت بام هتل توی گرمای بوشهر مینشستیم و بازور قهوه و نسکافه خودمان را بیدار نگه میداشتیم تا حد اقل یک کلمه بیشتر درس بخوانیم
بعد هم با عجله سحری یخ زده که از شب قبل بهمان داده بودند را میخوردیم و نماز میخواندی و میخوابیدم
ردیف ردیف کنار هم توی یک اتاق4تخته 6نفری میخوابیدیم
ساعت10صب بیدار میشدیم میرفتم کلاس تا9شب خسته و کوفته برمیگشتیم ساعتی می‌گذشت تا به سلامتی افطارمان و سحری برای روز بعد را میدادن ...

و باز همان قهوه ونسکافه ...
دیدگاه ها (۳)

خودت دستو بگیرفقط همین...:(

عید غدیر مبارررررکان شاءالله دل همه شاید باشه

خدایاآرام بودمتفکر کردممشورت کردمتلاش کردمدر آخر توکل کردم.....

دلم هوای تو دارد...خدا کند که راست باشد،که میگویند*که دل به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط