مخواهم بگوم
: ميخواهم بگويم
فقر همه جا سر ميكشد.
فقر ، گرسنگي نيست.
فقر ، عرياني هم نيست. فقر ، گاهي زير شمش هاي طلا خود را پنهان ميكند.
فقر ، چيزي را "نداشتن" است، ولي آن چيز پول نيست. طلا و غذا نيست.
فقر ، ذهنها را مبتلا ميكند. فقر، بشكه هاي نفت را در عربستان، تا ته سر ميكشد.. فقر، همان گرد و خاكي است كه بركتابهاي فروش نرفته ي يك كتابفروشي مي نشيند.
فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند.
فقر ، كتيبهء سه هزارساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند.
فقر پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود.
فقر ، همه جا سر مي کشد.
فقر ، شب را "بي غذا" سركردن نيست ،
فقر ، روز را "بي انديشه" سركردن است...
فقر همه جا سر ميكشد.
فقر ، گرسنگي نيست.
فقر ، عرياني هم نيست. فقر ، گاهي زير شمش هاي طلا خود را پنهان ميكند.
فقر ، چيزي را "نداشتن" است، ولي آن چيز پول نيست. طلا و غذا نيست.
فقر ، ذهنها را مبتلا ميكند. فقر، بشكه هاي نفت را در عربستان، تا ته سر ميكشد.. فقر، همان گرد و خاكي است كه بركتابهاي فروش نرفته ي يك كتابفروشي مي نشيند.
فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند.
فقر ، كتيبهء سه هزارساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند.
فقر پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود.
فقر ، همه جا سر مي کشد.
فقر ، شب را "بي غذا" سركردن نيست ،
فقر ، روز را "بي انديشه" سركردن است...
- ۸۹۸
- ۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط