میدونی

میدونی٬
اکثر آدما با ناله و نفرین از خواب بیدار میشن٬
با فحش و ناسزا از تختشون میان بیرون،
میرن توی آینه ی دستشویی،
به خودشون خیره میشن و میگن:
«لعنت به این زندگی!»
انگار زندگی بود که مجبورشون کرد شب قبل تا دیروقت بشینن پای فوتبال،
یا زندگی بود که تا خرخره شام به خوردشون داد که نتونن صبح از جاشون بلند شن!
خلاصه صبح که میشه٬
دیوار کوتاه تر از دیوار زندگی پیدا نمیشه!
یادمون رفته،
خیلی وقته فراموش کردیم که همین صبح،
همین زندگی،
همین که چشم باز میکنیم،
همین که مزه ی چایی تازه دم رو میچشیم٬
نیمرو،
نون تازه،
طلوع آفتاب،
همین چیزای روزمره ی کوچیک،
خودشون یه شانس دوباره محسوب میشن،
شانس دوباره ای که خیلیا نصیبشون نمیشه!
لپ کلام رفیق٬
به خودمون یاد بدیم،
که از دنده ی چپ بلند نشیم،
چون ممکنه کلا بلند شدنی وجود نداشته باشه!
دیدگاه ها (۳)

📎 به خاطر بسپار " ... زندگی بدون چالش ؛ مزرعه بدون حاصل است....

یه روز صبح از خواب بلند میشی و متوجه میشی هیچ حسی ندارییه جو...

انتهای هر جاده ای دوتا مسیرهیکیش منطقاون یکی احساساز هر طرفم...

ریشه‌ی تموم دلتنگیا و نفهمیدنا اینه که حرف زدن با همو بلد نی...

من و ملاقات با BTSpart «۳»چشمامو باز کردم دیدم اعضا بالا سرم...

My sweet trouble 38✨کلاس شروع شد و آقا اومد کنارم نشست، سعی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط