عبدالحسین اول در سبزی فروش کار

┅═🌼 ঊঈঊঈ🌼 ═┅─
🌿 عبدالحسین، اول در سبزی فروشے کار
مے کرد و مدتے هم در شیر فروشے بود.
اما زود از آنجا بیرون آمد!...

💨 مے‌گفت: سبزے‌فروش آشغال تحویل مردم
مے‌دهد و شیر‌فروش آب قاطے شیر مے‌کند
و مےفروشد!...

💢 خیلی‌ها به او گفتند که اگر این کارها را
نکنے رشد نمے‌کنے!و او هم مے‌گفت:
نمےخواهم رشد کنم...

🔅 یک روز صبح از خانه بیرون رفت.
و شب که برگشت، متر بنّایے و کمے
وسایل خریده بود صبح رفت براے کار بنّایے.

🔹 وقتی آمد خیلے خوشحال بود!
ده تومان مزد گرفته بود! به بچه نان که مے‌داد،
مے‌گفت: از صبح تا الان زحمت کشیده ام!
بخور! #نان_حلال_است. بالاخره هم بنّا شد.

#شهید_عبدالحسین_برونسے🌷

📚 کتاب خاکهاے نرم کوشک

●▬▬▬▬๑۩
🔶 @Ebrahim__hadi 🔶
۩๑▬▬▬▬●
دیدگاه ها (۳)

چمدان در دست ولی مقصد نامشخصشما باشید کجا می‌رید

بنویسیم تا رسم نوشتن از یاد نرود...قدیم، کلمه‌ها فقط روی کاغ...

#همه_چادری_ها_زهرایی_نیستند‼ ️😔 ⛔ ️ با چادر ساپورت نپوشید‼ ️...

زن نادان شوهرش را غلام خویش میسازدو خودش هم خانم یک غلام میش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط