دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت

💫

دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت
آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت

خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد
کشتی ام را شب طوفانی گرداب گرفت

در قنوتم ز خدا « عقل » طلب می کردم
« عشق » اما خبر از گوشه ی محراب گرفت

نتوانست فراموش کند مستی را
هر که از دست تو یک قطره میِ ناب گرفت

کی به انداختن سنگ پیاپی در آب
ماه را می شود از حافظه ی آب گرفت؟!

#فاضل نظری

💫 🌸
دیدگاه ها (۱۸)

ما زندگی را دیر شروع کردیم!اما جای خوشحالی است که از بهترین ...

تـــــــو بمـان ؛ببین ڪہ شب‌ها برایت لالایی خواهم خوانـدتـو ...

ﭼﻮﺏ ﺗﻨﺒﻴﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﺎﻣﺮﺋﻴﺴﺖ ...ﻧﻪ ﻛﺴﻲ ﻣﻴﻔﻬﻤﺪ ؛ ﻧﻪ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﺩﺍﺭﺩ ...ﻳ...

قبله ڪَاهم را به سوے تو عوض ڪردم ولی توخودت درقبله ایی دیڪَر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط