نازدختِ رودکی که بر لبِ آب آمدی
نازدختِ رودکی که بر لبِ آب آمدی
کوزه بر دوشی که دور از چشمِ ارباب آمدی
آفتابی و به تن رنگین کمان پوشیده ای
ای که در بارانِ نم نم با تب و تاب آمدی
"بویِ جویِ مولیان" و "یادِ یارِ مهربان"
مهربان یارِ منی که بر لبِ آب آمدی
از بخارا عطرِ ایرانِ کهن آورده ای
ای که از قرنِ عبیر و عنبرِ ناب آمدی
از پدر شعری بخوان، حرفی بزن، چیزی بگو
ای غزالِ خوش خرامانی که شاداب آمدی
از پدر که شوکت و بابایِ شعرِ فارسی ست
او که از درگاهِ بشکوهش شرفیاب آمدی
داده ای بر دیدگان جا شاه بیتی را به ناز
با دو ابرو نسخه یِ خطیِ نایاب آمدی
برده ای از مادرِ تاجیکِ خود، ارث این جمال
ای پری رویی که رشک انگیزِ مهتاب آمدی
آب کردی هم سبویت هم دلِ بی تابِ من
بس که بیش از طاقتم زیبا و جذاب آمدی
بی سر و سامانِ تو ای دلبرِ سامانی ام
کهربا چشمی که با لبهایِ عناب آمدی
دفتری از شعر دارم بیت بیتش مالِ تو
گرچه خود از گوهرستانی جهانتاب آمدی
از پدر رخصت بگیر و یارِ من شو تا ابد
ای که بعد از قرنها با عشوه در خواب آمدی
کوزه بر دوشی که دور از چشمِ ارباب آمدی
آفتابی و به تن رنگین کمان پوشیده ای
ای که در بارانِ نم نم با تب و تاب آمدی
"بویِ جویِ مولیان" و "یادِ یارِ مهربان"
مهربان یارِ منی که بر لبِ آب آمدی
از بخارا عطرِ ایرانِ کهن آورده ای
ای که از قرنِ عبیر و عنبرِ ناب آمدی
از پدر شعری بخوان، حرفی بزن، چیزی بگو
ای غزالِ خوش خرامانی که شاداب آمدی
از پدر که شوکت و بابایِ شعرِ فارسی ست
او که از درگاهِ بشکوهش شرفیاب آمدی
داده ای بر دیدگان جا شاه بیتی را به ناز
با دو ابرو نسخه یِ خطیِ نایاب آمدی
برده ای از مادرِ تاجیکِ خود، ارث این جمال
ای پری رویی که رشک انگیزِ مهتاب آمدی
آب کردی هم سبویت هم دلِ بی تابِ من
بس که بیش از طاقتم زیبا و جذاب آمدی
بی سر و سامانِ تو ای دلبرِ سامانی ام
کهربا چشمی که با لبهایِ عناب آمدی
دفتری از شعر دارم بیت بیتش مالِ تو
گرچه خود از گوهرستانی جهانتاب آمدی
از پدر رخصت بگیر و یارِ من شو تا ابد
ای که بعد از قرنها با عشوه در خواب آمدی
۱.۳k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.