وقتی مرا در آغوش میگرفت

وقتی مرا در آغوش میگرفت...
چشــــمـانــش { را مــے بســـت !!!
نمــے בانــــمـ
از احســـاس زیــاבش بـــوב؟!!!!
یـــا خـــوב را
בر آغـــــوش
בیـگــرےتصـــور مــے کـرב ؟؟؟
دیدگاه ها (۴)

مـלּ باید پوشیده باشمـ تا تو دینت را حفظ کنے ؟!مرا ارشاد مے ...

وقتی دو قلــب برای یڪـدیگر بتپدهیچ فاصلـــ ــہ اے دور نیسـﭞ...

بعضی وقتا سکوت میکنیچون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرفی بزنی ....

می خواهم برایت تنهایی را معنی کنمدر ساحل کنار دریا ایستاده ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط