کنارخیابان شریعتی چند موتور سوار دارند دختری را به زور سو

کنارخیابان شریعتی چند موتور سوار دارند دختری را به زور سوار می کنند که روحانی جوانی برای کمک به دخترک، به سمت آنان می رود

شیشه نوشابه ای را خرد می کنند و چشم راست فرزاد را می درند...پزشک می گوید چشم او تخلیه می شود

روحانی جوان قبل از بیهوشی می گوید" الحمدلله به قیمت یک چشم موفق شدیم ناموس مردم را نجات دهیم "

چشم تو ، فدای همه چشم چرانهای شهر ...

فدای همه جوانهایی که کنار کهف الشهدا با دوست دخترشان برف بازی می کنند !

فدای چشم هیز کارمندانی که دنبال صید ارباب رجوع بی سرپرست و جوانند..
دیدگاه ها (۹)

مرد نقاشی در شهری کوچکی زندگی میکرد که تابلوهای بسیار زیبایی...

دعوا شده بود آقا امیرالمومنین(ع) رسید گفت:آقای قصاب بذار بره...

گروه "مذهبیون"https://telegram.me/mazhabiyonابتدا تلگرام خود...

هر کس عادت به تاخیر نمازها کرده است:خود را برای تاخیر در همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط