در خرابات الستی فراری گشتم
در خرابات الستی فراری گشتم
مست آن باده گلگون بهاری گشتم
نیست در خانه آئینه مرا غیر خیال
هر کجا بودم از او محو خدایی گشتم
چون گذارند ز بیگانگیم محرم راز
هم ز خود محرم اسرار سرایی گشتم
با سبکروحی من کوه گران تمکین است
لنگر کشتی من باد صبایی گشتم
سیدا بودم و از یاد لبش می خوردم
هر زمان چون قلم انگشت نمایی گشتم
مست آن باده گلگون بهاری گشتم
نیست در خانه آئینه مرا غیر خیال
هر کجا بودم از او محو خدایی گشتم
چون گذارند ز بیگانگیم محرم راز
هم ز خود محرم اسرار سرایی گشتم
با سبکروحی من کوه گران تمکین است
لنگر کشتی من باد صبایی گشتم
سیدا بودم و از یاد لبش می خوردم
هر زمان چون قلم انگشت نمایی گشتم
- ۲.۴k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط