کسانی که با ورودشون؛زندگیم تغییر کرد
کسانی که با ورودشون؛زندگیم تغییر کرد
پارت یک
سلام اسمم مبیناست ۱۹سالمه و ایران زندگی میکنم.خانوادم در مشهد ساکن هستن و من برای اینکه دانشگاه تو تهران قبول شدم با دوتا از بهترین دوستام که اسماشون شادی و ساجده هست به تهران اومدیم.من ارمی هستم ولی هنوز نتونستم بی تی اس رو ببینم و این ارزومه شادی و ساجده هم ارمین.
(معرفی👆👆👆)
داستان از اونجایی شروع شد که.....
داشتیم با ساجده و شادی میرفتیم خرید که تو راه چند نفرو دیدیم که نوع لباس پوشیدنشون با ایرانیا فرق داشت و صورتشونو با ماسک و کلاه پوشونده بودن(کرونا تموم شده و کسی ماسک نمیزنه)و از مردم ادرس میپرسیدن و مردم جواب سربالا میدادن خوب که دقت کردم دیدم هفت نفرن و حدس میزدم که بی تی اس باشن پس رفتم جلو تو مسیر یکیشون که داشت از مردم سوال میپرسید. بلاخره بهم رسید تو مسیر جین بودم انگار.
جین:(انگلیسی) سلام ببخشید شما میدونید نزدیکترین هتل به اینجا کجاست؟
با لبخند مهربونی گفتم:اوهوم البته میشه یه چیزی بگم؟(انگلیسی حرف میزنن)
جین:بله بفرمایید
تو گوشیم سریع با مترجم کره ای تایپ کردم:میدونم که شما بی تی اس هستین و نمیخوام جلب توجه کنم که فن ها جمع بشن و شما رو تو درد سر بندازم البته خودمم فنتون هستم الان شمارو به هتل نزدیک میبرم و شمارم هم میدم تا اگر کاری داشتین کمکتون کنم
گوشیمو بهش نشون دادم
وقتی خوند بهت زده نگام کرد(تمام این مدت ساجده و شادی نگام میکردن)
لبخند گوگولی زدمو اروم گفتم:بین خودمون میمونه این یه رازه.
با لحن معمولی ادامه دادم:اگه دنبال هتل میگردین دنبالم بیاید
با گوشیش به پسرا پی داد واوناهم دنبالش اومدن منو ساجده و شادی جلوتر رفتیم تو راه اروم بهشون گفتم:ببینید چه چیزی میگم جیغ نزنید باشه؟
سر تکون دادن گفتم:اونا بی تی اسن برای اینکه واسشون دردسر درست نکنیم باید ببریمشون هتلو...(هردوشون جیغ زدن)سریع دهنشونو گرفتم گفتم:ناسلامتی همین الان گفتم نباید جلب توجه بشه و توی دردسر نیوفتن الان کلی فن اطرافمون هست.با قیافه متعجب داشتن نگامون میکردن که یه لبخند اینجوری زدم😁.
گفتم:حالا اروم باشین ببریمشون هتل.
تا اونجا دیگه زیاد حرفی نزدیم وقتی رسیدیم
پارت یک
سلام اسمم مبیناست ۱۹سالمه و ایران زندگی میکنم.خانوادم در مشهد ساکن هستن و من برای اینکه دانشگاه تو تهران قبول شدم با دوتا از بهترین دوستام که اسماشون شادی و ساجده هست به تهران اومدیم.من ارمی هستم ولی هنوز نتونستم بی تی اس رو ببینم و این ارزومه شادی و ساجده هم ارمین.
(معرفی👆👆👆)
داستان از اونجایی شروع شد که.....
داشتیم با ساجده و شادی میرفتیم خرید که تو راه چند نفرو دیدیم که نوع لباس پوشیدنشون با ایرانیا فرق داشت و صورتشونو با ماسک و کلاه پوشونده بودن(کرونا تموم شده و کسی ماسک نمیزنه)و از مردم ادرس میپرسیدن و مردم جواب سربالا میدادن خوب که دقت کردم دیدم هفت نفرن و حدس میزدم که بی تی اس باشن پس رفتم جلو تو مسیر یکیشون که داشت از مردم سوال میپرسید. بلاخره بهم رسید تو مسیر جین بودم انگار.
جین:(انگلیسی) سلام ببخشید شما میدونید نزدیکترین هتل به اینجا کجاست؟
با لبخند مهربونی گفتم:اوهوم البته میشه یه چیزی بگم؟(انگلیسی حرف میزنن)
جین:بله بفرمایید
تو گوشیم سریع با مترجم کره ای تایپ کردم:میدونم که شما بی تی اس هستین و نمیخوام جلب توجه کنم که فن ها جمع بشن و شما رو تو درد سر بندازم البته خودمم فنتون هستم الان شمارو به هتل نزدیک میبرم و شمارم هم میدم تا اگر کاری داشتین کمکتون کنم
گوشیمو بهش نشون دادم
وقتی خوند بهت زده نگام کرد(تمام این مدت ساجده و شادی نگام میکردن)
لبخند گوگولی زدمو اروم گفتم:بین خودمون میمونه این یه رازه.
با لحن معمولی ادامه دادم:اگه دنبال هتل میگردین دنبالم بیاید
با گوشیش به پسرا پی داد واوناهم دنبالش اومدن منو ساجده و شادی جلوتر رفتیم تو راه اروم بهشون گفتم:ببینید چه چیزی میگم جیغ نزنید باشه؟
سر تکون دادن گفتم:اونا بی تی اسن برای اینکه واسشون دردسر درست نکنیم باید ببریمشون هتلو...(هردوشون جیغ زدن)سریع دهنشونو گرفتم گفتم:ناسلامتی همین الان گفتم نباید جلب توجه بشه و توی دردسر نیوفتن الان کلی فن اطرافمون هست.با قیافه متعجب داشتن نگامون میکردن که یه لبخند اینجوری زدم😁.
گفتم:حالا اروم باشین ببریمشون هتل.
تا اونجا دیگه زیاد حرفی نزدیم وقتی رسیدیم
۱۰.۸k
۰۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.