مرا آرام بخوانید

مرا آرام بخوانید

تمام نوشته هایم از خـــــــســــــــتــــــــگـــــــی درد میکند ،
درد تنهایـــــــــی کشیــــــــــــــــد ن ،
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید ،
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی ،
و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام ،
تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان ،
دیوانـــــه ، خود خــــواه ، بی احساس ،
نمیــــفروشــــــــم ؟

این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند ؛
اما ،
من جلوی دهانش را می گیرم ،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد !
این روزها مـــــــن ،
خدای سکوت شده ام ؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود ،

آهـــــــــــــــــــــــای پیرمرد لحاف دوز ، تورا به حرمت پینه های دستانت ، لبهـــــــــــــــــایم را آنچان بهم گره بزن ، که هیچ دشنه به دستی را ، یارای گشودنشــــــــــــان نباشد .
دیدگاه ها (۲)

هی لاس با سیگار ، در خانه ای تاریکفرقی ندارد "کنت" یا "بهمنی...

زمان که بگذرد دلتنگش میشوی، جایش برایت خالی میماند. از وقتی ...

ﺗــــﻨــــﻬﺎ ﺑﻮﺩﻡ...ﭼــــــﻮﻥ ﮐــــﺴﯽ ﺭﻭ ﭘﯿـــــــــــﺪﺍ ﻧﮑـ...

مرد...آرام کلیدش را در قفل انداخت.مواظب بود که قفل در صدا ند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط