قصهی اسفند گل کرد و بهار ما نبود

قصه‌ی اسفند گل کرد و بهار ما نبود
مهر هم در کوچه‌ی پاییز، یار ما نبود

مثل آدم که دلش را خام حوا کرده است
سیب‌های کال هم در روزگار ما نبود

ایستگاه آخرینت انقلابی دیگر است
آه آزادی کسی در انتظار ما نبود

بگذریم ازعشوه‌های شهر بر دارش کنید
عشق منصور است او، دار و ندار ما نبود

دختر بنا که در لپ نگاهش صد هلوست
نان ما آجر ولی آن لب، انار ما نبود

ای خدا بگذار من هم سجده‌ی آدم کنم
عشق بازی غیر تو در اختیار ما نبود

گفته بودی بوسه های آبکی آتش زند
مهر من آبان و آذر در قرار ما نبود .


#عاشقانه
دیدگاه ها (۹)

دختر چهل گیس بهار، سرخی خوشرنگ اناردردونه‌ی ماه و نسیم، عطر ...

دارد دل و دین می‌برد از شهر شمیمیافتاده نخ چادر او دست نسیمی...

#عکس_نوشته

بی انارِ عشقِ تو، دروازه های عشق تا ابد بسته می‌ماند ... . ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط