مینویسم با اینکه هیچوقت نخواهی خوند
#مینویسم با اینکه هیچوقت نخواهی خوند
بدون دلم خیلی تنگه
خیلی روزا میان که خاطراتمون رو مرور میکنم...
نمیدونم، شاید انقدر درگیر زندگی باشی که وقتی برای فکر کردن نداشته باشی
اما من
لابهلای این شلوغیها
نشستم و فقط به تو فکر میکنم
به این که اگر مونده بودی چی میشد
به اینکه چرا بیشتر کنارت نبودم...
هنوز که هنوزه نمیدونم چرا رفتی
هنوز پر از سوالم...
هنوز حسرت یه بار اتفاقی دیدنتو دارم...
واقعیت اینه که جاموندهترین آدم این قصهام
بدون دلم خیلی تنگه
خیلی روزا میان که خاطراتمون رو مرور میکنم...
نمیدونم، شاید انقدر درگیر زندگی باشی که وقتی برای فکر کردن نداشته باشی
اما من
لابهلای این شلوغیها
نشستم و فقط به تو فکر میکنم
به این که اگر مونده بودی چی میشد
به اینکه چرا بیشتر کنارت نبودم...
هنوز که هنوزه نمیدونم چرا رفتی
هنوز پر از سوالم...
هنوز حسرت یه بار اتفاقی دیدنتو دارم...
واقعیت اینه که جاموندهترین آدم این قصهام
۳۲.۹k
۱۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.