حاکمی از آن ماشد حکم را دل میکنیم

حاکمی از آن ماشد، حکم را، دل میکنیم
عقل، حکمش را نداند، حکم، با دل میکنیم 

حکم، دل، یعنی دراین بازی، حکومت با دل است
هر چه غیر از دل، اگر چه آس!، باطل میکنیم

زندگی بُردیست، گر یارم، ورق، دل، رو کند
یار، گر دل دار(دلدار)، نبود، دست، زایل میکنیم

خال ِ دل، دارم(دلدارم)، نگر، دراین قمار زندگی
با وجودش، سینه چاکی در مسایل میکنیم

پختگی خواهد که "خشت" خام را، آجر کند
خشت و آجر هم، به رسم حاکمی، گِل میکنیم

گر به رندی رقیبان، جِر زنی، در حکم شد
"پیک" را مصلوب "خاج" و، خاج، چون دل میکنیم

گر چه باشد رسم مهرویان دلبَر، دل بُری
دل بُری نا ممکن و، ما بُرد، حاصل میکنیم...




#عاشقانه
دیدگاه ها (۶)

حکم دل کردم ... ولیکن اول بازی بریددل بدستش داده بودم پس چرا...

ﺗﻮ ﺭﺍ "زن " ﻣﯽﻧﺎﻣﻨﺪ ... !! ﻣﻀﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺟﺬﺍﺑﯿﺘﺶ ﻧﻔﺲ ﮔﯿﺮ ﺍست .....

بـــآر  آخــــ ـر    دسـتـ آخــ ـرمـــ ـن ورق را بـــا دلـــ...

خدایا.... دریافته ام کسی که می گوید " برایم دعا کن ...".. از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط