درخواست داشتین

درخواست داشتین
۳.
نامجون : بیخیال بیاین بریم
همه رفتن
جیمین هم دنبال یونا رفت
یونا هم رفت کتاب خونه که کتاب هارو ور داره که به یک پسری برخورد کرد

.یونا
داشتم کتاب هارو بر می داشتم که تعطیل ها که جیمین با دوستاش هست و من هم حوصله برون نداشتم بخونم و داشتم میرفتم قسمت دوم از کتاب ها که به پسری خوردم و افتادم و سرم یکمی درد میکرد
یونا : اییی ای مگه کوووو.....
(که یونا پسرو دید که ادامه حرفشو خورد)
پسر : ببخشید چیزی نشود
(قدش مثل اون کرد و کتاب هارو جمع کرد )

یونا که داشت نگا میکرد که نمی دونست چه چیزی میگن و چی بگه فقط نگا میکرد
پسر : هی
یونا: .
پسر:هیییی با شما هستم
یونا : ....هاا چی شود ااااا ها ببخشید حواسم نبود
پسر : نه تقصیر من بود این هم از کتاب ها
یونا صورتشو که قرمز شود از اون هم بیشتر
یونا : اا خ خ خیلی مممنوون

(لکنت گرفت الهی)
پسر : خواهش میکنم راستی میتونم اسمتون بگین
یونا : اا اسم یونا اااا پارک یونا
پسر : خوشبختم من هم کیم نی جهونگ
(برادر ات)
یونا : من همم خوشبختم
جهونگ : میخواستم یک چیزی بگم
یونا : بگین
جیمین که آمد
جیمین : به به خواهر جان ایشون کی هستن
یونا : اااا داداشی گلم ( کیوت )
جیمین: اه اه اه ایجوری صدام نزن بدم میاد
جهونگ : بدتون میاد اخ خیلی کیوت بود
جیمین : شما کی باشین که به خواهرم چیزی بگین
جهونگ: خوب
جیمین: خوب نداره
جیمین: میرم خونه که حالیت میکنم
یونا: داداشییییییی
جیمین: داداشی مردد (خدانکنه استغفرالله )
جیمین رفت و یونا دنبالش میرفت

ات و شی هونگ تازه رفتن پیش جهونگ که نمیدونستن چی شود
ات : خوب داداش های گلم میدونین که از زبان متنفرم میتونین بهم یاد بدین
شی هونگ و جهونگ: بله خواهر یک دونه من
شی هونگ: من
جهونگ: نه من
شی هونگ : نه من
جهونگ: نه میگم من
شی هونگ : من ازت بزرگ ترم پس میگم من
جهونگ: کلا ۳ دقیقه ازم بزرگ تری اینقدر شلوغ میکنی
ات : بس دیگه اینجا کتاب خونس ها خونه خاله نیست اصلا من دونه هیچ کس نیستم من دونه یکی هستم اون هم بابام

دوتاشون هم: اعععععع نه بابا باشه
ات: ( خندید ) خوب بیا بریم یک چیزی بخوریم.
باشه
رفتن


.جیمین
دیدم یونا بایک پسر حرف میزنه که میگه یک چیزی میخواستم بگم گفته بود و من هم رفتم جلو و رفتم که یونا دنبالم آمد
یونا: داداش اونی که تو فکر میکنی نیست
جیمین: ببین من الان باهات کاری ندارم ولی جلوی اون پسر نباش فهمیدی میریم خونه تنبیهت میکنم
یونا: داداششششش اوووف
و جیمین رفت




راستی بچه ها یادم رفت بگم که ات داداش داره ۳ تا داره و ۲ هم کلاس هم هستن و یکی هم با پدرش کار میکنه
فرزند اول: جونگوون
فرزنده دوم شی هونگ
فرزنده سوم جهونگ
فرزنده اخر : ات

و اعضا هم خواهر دارن و برادر دارن پارت بعد یا چند پارت میگم بهتون میگم
دیدگاه ها (۲)

خوب چرا مثلا هرکی میخواد این کارو کنه بهم بگه که چه کاری کرد...

چرا حرف منو باور نمیکنی

هییییی روزگار کی بدم کنسرتشون بعد جلوی من این حرکات بزنن🤔😁

چرا حرف منو باور نمیکنی

چرا حرف منو باور نمیکنی

ات : یالا خرس های تنبل جونگوون: اوو ما برات موتر گرفتیم دیگه...

پارت ۱۳راوی: جنگکوک رفت دنبال ات و باهم رفتن خرید، شاید برات...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط