among the trees

پسر گفت :یعنی اگه من چشمامو ببندم و چند دقیقه بعد باز کنم تو از اینجا رفتی و همه چی یه دروغ بود ولی اگه هیچی تو این دنیا بی دلیل نیست به نظرت این دیدار من و تو چه دلیلی داشته
نیلی گفت : ممکنه ، ولی اینکه معنی این دیدار چیه رو خودت باید بفهمی
پسر گفت : یعنی دلیلش چی....
ناگهان با جای خالیه دختر مواجه شد
هنوزم فکر میکرد همه ی این ها یه توهم اما قبلاً جواب ایم سوالشو گرفته بود پسر از جنگل خارج شد دل کندن از اون همه زیبایی خیلی سخت بود مخصوصاً الان که فهمیده تنها جایی که همه چی واقعیه میان درخت ها بود همونطوری که نیلی گفت حقیقت رو وقتی میفهمی که خیلی دیر شده
این شد یه داستان خیالی که همه عاشقش شدن ولی هیچ کدون از کلمه های داستان خیالی نبود و تک تک جمله های داستان مال وقتی بود که در آگاهی کامل قرار داشت و دلیل دیدار پسر با نیلی رسیدن به آگاهی بود هرچند هنوز خنگِ و خیلی چیزا نمیدونه اما به چیزی رو خوب میدونست حقیقت رو فقط یه جا میشه فهمید میان درخت ها
پایان

این داستانو باز نویسی بسیار خلاصه کردم اصلش خیلی طولانیه