ساعت پنج صب*
ساعت پنج صب*
اما: ری چرا هیچ قنادی قند نمیفروشه؟ یا مثلا چرا وقتی تخته گچی تمیزه رنگش سیاهه؟
ری:
اما: چرا وقتی کثیفه سفیده؟چرا میگیم دمپایی؟و نمیگیم انگشت پایی؟
ری:
ری: بالشت و پتویش را برمیدارد و اتاق را ترک میکند*
دازای :چویا تا حالا عاشق شدی؟
چویا :معلومه ک اره!
دازای :جدیی؟
چویا :اوهوم هر دفعه ک به اینه نگا میکنم اتفاق میوفته
دازای : ....
دازای میوفته تو آب کم مونده غرق بشه*
دازای:داد میزنه*کمککککک من شنا بلد نیستم
اتسوشی:خب دازای سان منم والیبال بلد نیستم درسته که اینجوری داد بزنم اعلام کنم
دازای:
دازای تا بی نهایت:
اکوتاگوا:
چویا:
فنا : خب این انیمه از الان پیداست که پایانش عالیه و ایندفعه کراشم شخصیت اصلی پس قطعا نمی میره :)))
اول از همه شخصیت اصلی میمیره بعدم بقیه *
فنا :
فنا : هق
مانگاکا: هح :))))
هانجی : تایتان ها بهترینن
هانجی : کاش منم یه تایتان بودم
هانجی : اصلا خسته شدم ازین زندگی بی تایتانی
هانجی : چرا تایتانا حمله نمی کنن؟
هانجی : یعنی باید لیوای رو قربانی کنم؟
لیوای :
لایت:عطسه میکنه*
میسا:واوووو!دیدید؟دیدید چیکار کرد؟من باورم نمیشه ی شخص بتونه انقد قشنگ عطسه کنه
میسا:در حالی ک اشک تو چشماش حلقه زده* این یه شاهکاره هنریه!!
لایت:
ماتسودا:
ریونک:
یوکینه : اصلا به حرفایی که زدم و گوش دادی؟
یاتو : یه چند تاشو گوش دادم بعد دیدم زل زدن به اون دیوار پشت سرت جالبتره :)
یوکینه :
*شب و سکوت مطلق*
*صدای ما ما کردنِ گاو *
لیوای: *با حالت خواب آلود وگیج* ارن دهن کوفتیتو ببند بزار بکپیم دیگه.
ارن :
گاو:
کل حیوانات:
دازای:میشه تا من ماشینو پارک میکنم برید و ی میز بگیرید؟
اکوتاگاوا:اوکیه
*پنج دقیقه بعد*
اتسوشی:*در حالی ک میز رستوران دستشه همراه اکوتاگاوا میدوعن طرف ماشین*
اکوتاگاوا:این ماشینه لعنتیو روشن کنننن!
ماتسودا: من داشتم فک میکردم
ال: وات د هل ناموصن؟
ماتسودا: من که هنو چیزی نگفتم
ال: همین ک فک کردی برای ریختن پشمام کافی بود
ماتسودا: ..
لایت: =)
اما:ری ررری!
ری:ودف باز چیه؟
اما:میگم چرا ما از خجالت اب میشیم ولی نوشابه نمیشیم؟چرا باید بین نوشیدنی عا عم فرق بزاریم؟چرا ری؟چرااا؟
ری:
ری:*خودشو از پنجره پرت میکنه پایین*
کانکی: وااای اصلا خابم نمیبره
توکا: میگن اگه نتونی بخابی یعنی یکی داره بهت فکر میکنه
کانکی: کودوم اسکلی ساعت سه و نیم صبح به من فکر میکنه؟
سوکیاما: *در حالی که دستمال خونی کانکی رو روی روشویی میزاره آه پر از لذتی میکشه و از حموم بیرون میاد*
#توییت
#انیمه
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#پست_جدید
اما: ری چرا هیچ قنادی قند نمیفروشه؟ یا مثلا چرا وقتی تخته گچی تمیزه رنگش سیاهه؟
ری:
اما: چرا وقتی کثیفه سفیده؟چرا میگیم دمپایی؟و نمیگیم انگشت پایی؟
ری:
ری: بالشت و پتویش را برمیدارد و اتاق را ترک میکند*
دازای :چویا تا حالا عاشق شدی؟
چویا :معلومه ک اره!
دازای :جدیی؟
چویا :اوهوم هر دفعه ک به اینه نگا میکنم اتفاق میوفته
دازای : ....
دازای میوفته تو آب کم مونده غرق بشه*
دازای:داد میزنه*کمککککک من شنا بلد نیستم
اتسوشی:خب دازای سان منم والیبال بلد نیستم درسته که اینجوری داد بزنم اعلام کنم
دازای:
دازای تا بی نهایت:
اکوتاگوا:
چویا:
فنا : خب این انیمه از الان پیداست که پایانش عالیه و ایندفعه کراشم شخصیت اصلی پس قطعا نمی میره :)))
اول از همه شخصیت اصلی میمیره بعدم بقیه *
فنا :
فنا : هق
مانگاکا: هح :))))
هانجی : تایتان ها بهترینن
هانجی : کاش منم یه تایتان بودم
هانجی : اصلا خسته شدم ازین زندگی بی تایتانی
هانجی : چرا تایتانا حمله نمی کنن؟
هانجی : یعنی باید لیوای رو قربانی کنم؟
لیوای :
لایت:عطسه میکنه*
میسا:واوووو!دیدید؟دیدید چیکار کرد؟من باورم نمیشه ی شخص بتونه انقد قشنگ عطسه کنه
میسا:در حالی ک اشک تو چشماش حلقه زده* این یه شاهکاره هنریه!!
لایت:
ماتسودا:
ریونک:
یوکینه : اصلا به حرفایی که زدم و گوش دادی؟
یاتو : یه چند تاشو گوش دادم بعد دیدم زل زدن به اون دیوار پشت سرت جالبتره :)
یوکینه :
*شب و سکوت مطلق*
*صدای ما ما کردنِ گاو *
لیوای: *با حالت خواب آلود وگیج* ارن دهن کوفتیتو ببند بزار بکپیم دیگه.
ارن :
گاو:
کل حیوانات:
دازای:میشه تا من ماشینو پارک میکنم برید و ی میز بگیرید؟
اکوتاگاوا:اوکیه
*پنج دقیقه بعد*
اتسوشی:*در حالی ک میز رستوران دستشه همراه اکوتاگاوا میدوعن طرف ماشین*
اکوتاگاوا:این ماشینه لعنتیو روشن کنننن!
ماتسودا: من داشتم فک میکردم
ال: وات د هل ناموصن؟
ماتسودا: من که هنو چیزی نگفتم
ال: همین ک فک کردی برای ریختن پشمام کافی بود
ماتسودا: ..
لایت: =)
اما:ری ررری!
ری:ودف باز چیه؟
اما:میگم چرا ما از خجالت اب میشیم ولی نوشابه نمیشیم؟چرا باید بین نوشیدنی عا عم فرق بزاریم؟چرا ری؟چرااا؟
ری:
ری:*خودشو از پنجره پرت میکنه پایین*
کانکی: وااای اصلا خابم نمیبره
توکا: میگن اگه نتونی بخابی یعنی یکی داره بهت فکر میکنه
کانکی: کودوم اسکلی ساعت سه و نیم صبح به من فکر میکنه؟
سوکیاما: *در حالی که دستمال خونی کانکی رو روی روشویی میزاره آه پر از لذتی میکشه و از حموم بیرون میاد*
#توییت
#انیمه
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
#پست_جدید
۱۱.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.