انقدر دوستت دارم که آرزو میکنم کاشکی میشد به یک موسیقی تب
انقدر دوستت دارم که آرزو میکنم کاشکی میشد به یک موسیقی تبدیلت کرد. یک نتِ قشنگ لابه لای صدایِ خواننده ای با حنجره ی بَمـ؛ یک چیزی شبیهِ جمعه یِ فرهآد یا یاورِ همیشه مومنِ داریوش؛ اونوقت روزی هزار بار در گوشم جریان داشتی و هر وقتِ خدا که دل تنگت میشدم تنها فاصله ام با تو یک هدفون بود و یک جایِ خلوت؛
یا مثلا میشدی یک فیلمِ معرکه؛ موقع اکرانت از صندلی پا نمیشدم و تا نوبت بعد منتظرت می ماندم و هر لحظه اش را با عشقِ وصف نشدنی نگاه میکردم.
یا لا اقل کتابی که مثل عقاید یک دلقکِ کتابخانه ام خط خطی باشد و پر از دست نوشته ها و جدا کردن جمله های قشنگتر برای روز های بی حوصلگی و یا حتا متنِ پایین عکس این شبکه های اجتماعی.
یا میشد لباسی باشی به رنگِ نارنجی و هر وقتِ فصلِ پاییزی که دلتنگِ غروب جمعه بودم یک نفس با هجومِ تار و پودت میرقصیدم و بیخیال غم هایم میشدم؛
ولی الآن چه؟
تمامِ تو مرد مغروری است که حتا در رویا هم دستم به دستانش نمیرسد و هر بار که میپرسد چه خبر؟ چشم در چشمِ بی احساسش میشوم و میگویم:
_همان خیال پردازی هایِ همیشگی...!
. #فاطمه_زهرا_عباسی
#عاشقانه #تنهایی #تکست_ناب #عشقولانه #تکست_خاص #خاص #زیبا #جذاب
یا مثلا میشدی یک فیلمِ معرکه؛ موقع اکرانت از صندلی پا نمیشدم و تا نوبت بعد منتظرت می ماندم و هر لحظه اش را با عشقِ وصف نشدنی نگاه میکردم.
یا لا اقل کتابی که مثل عقاید یک دلقکِ کتابخانه ام خط خطی باشد و پر از دست نوشته ها و جدا کردن جمله های قشنگتر برای روز های بی حوصلگی و یا حتا متنِ پایین عکس این شبکه های اجتماعی.
یا میشد لباسی باشی به رنگِ نارنجی و هر وقتِ فصلِ پاییزی که دلتنگِ غروب جمعه بودم یک نفس با هجومِ تار و پودت میرقصیدم و بیخیال غم هایم میشدم؛
ولی الآن چه؟
تمامِ تو مرد مغروری است که حتا در رویا هم دستم به دستانش نمیرسد و هر بار که میپرسد چه خبر؟ چشم در چشمِ بی احساسش میشوم و میگویم:
_همان خیال پردازی هایِ همیشگی...!
. #فاطمه_زهرا_عباسی
#عاشقانه #تنهایی #تکست_ناب #عشقولانه #تکست_خاص #خاص #زیبا #جذاب
۲۲.۴k
۲۷ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.