سناریو BTS
وقتی بخاطر خانوادتون مجبور میشید جدا شید و بعد چندسال دوباره همو میبینید
جین :از شوق اشکاش میریزه ولی بلافاصله پاکشون میکنه میپره بغلت
نامجون: اولش خشکش میزنه ولی بعدش یه لبخند عمیق از اون چال دارهای کیوتش میزنه و بغلت میکنه
جیهوپ: خیلی از دیدنت بعد از این همه مدت ذوق میکنه و
بلافاصله میپره بغلت و میگه جیهوپ سانشاینم خیلی دل تنگت
ات: منم همینطور
شوگا :بعد از این همه مدت روبرو شدن باهات براش سخته ولی نمیتونه دلتنگیش رو ابراز نکنه پس میاد پیشت و میگه
شوگا: از اونموقع تا حالا خوشگلتر شدی
ات :دلم برات تنگ شده بود گریه میکنه
شوگا: منم همینطور
بعد همو بغل میکنین
تهیونگ: بعد از دیدنت کلی تعجب میکنه و بعدش گریش میگیره و بغلشو برات باز میکنه
جیمین :خیلی از دیدنت ذوق میکنه و میخنده و همزمان اشکاش میریزه و میاد بغلت و میگه
جیمین: دلت برای موچیت تنگ نشده بود؟
ات: خیلی زیاد دلم تنگ شده بود
جونگکوک:(اولش براش سخته که بیاد پیشت ولی ولی یه لبخند میزنه و اشکاشو پاک میکنه که تو میپری بغلش)
جین :از شوق اشکاش میریزه ولی بلافاصله پاکشون میکنه میپره بغلت
نامجون: اولش خشکش میزنه ولی بعدش یه لبخند عمیق از اون چال دارهای کیوتش میزنه و بغلت میکنه
جیهوپ: خیلی از دیدنت بعد از این همه مدت ذوق میکنه و
بلافاصله میپره بغلت و میگه جیهوپ سانشاینم خیلی دل تنگت
ات: منم همینطور
شوگا :بعد از این همه مدت روبرو شدن باهات براش سخته ولی نمیتونه دلتنگیش رو ابراز نکنه پس میاد پیشت و میگه
شوگا: از اونموقع تا حالا خوشگلتر شدی
ات :دلم برات تنگ شده بود گریه میکنه
شوگا: منم همینطور
بعد همو بغل میکنین
تهیونگ: بعد از دیدنت کلی تعجب میکنه و بعدش گریش میگیره و بغلشو برات باز میکنه
جیمین :خیلی از دیدنت ذوق میکنه و میخنده و همزمان اشکاش میریزه و میاد بغلت و میگه
جیمین: دلت برای موچیت تنگ نشده بود؟
ات: خیلی زیاد دلم تنگ شده بود
جونگکوک:(اولش براش سخته که بیاد پیشت ولی ولی یه لبخند میزنه و اشکاشو پاک میکنه که تو میپری بغلش)
۴.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.