ماجرای عکس یک رزمنده در حال خوردن آب با آفتابه
ماجرای عکس یک رزمنده در حال خوردن آب با آفتابه
-درحیـن اعزام به ماموریـت
برای برداشتـن آب نزدیـک چشمه آبـی ایستادیـم. دهانـه چشمه تنـگ بـود و نمیشـد بیسـت لیتـری را زیـر آن بگیریـم و آب کنیـم، مجبـور شـدم
-از داخـل ماشیـن آفتابـه نویـی که تـازه از تدارکات تحویـل گرفتـه و هنـوز از آن استفـاده نکرده بودیـم را برداشتـم و پس از شستـن آن به کمک آفتابـه بیسـت لیتـری را آب کـردم.
-بعد از پُـر شـدن بیسـت لیتـری من که حسابـی تشنـه بـودم شروع کـردم با آفتابـه آب خـوردن، غافـل ازاینـکه همان لحظه یکی از دوستـان از ایـن صحنـه عکس گرفت.
-وقتـی متوجـه این کار او شـدم آفتابـه را انداختـم و دنبـالش دویـدم تا دوربیـن را از دستش بگیـرم اما او گفت الکی بـود و عکس نگرفتـم.
-چنـد روز بعد که به پـادگان برگشتیـم دیـدم، دوستم عکس را چاپ کـرده
و در اختیـار دیـگر دوستانم قرار داده
و این عکس دست بچـهها می چرخـد.
خلاصه ایـن عکس شـده بـود مایه خنـده و شادی بچـهها..
#شهید #شهدا
#پدران_آسمانی
_______________________________
💟 ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🆔 @Pedaran_Asemani
-درحیـن اعزام به ماموریـت
برای برداشتـن آب نزدیـک چشمه آبـی ایستادیـم. دهانـه چشمه تنـگ بـود و نمیشـد بیسـت لیتـری را زیـر آن بگیریـم و آب کنیـم، مجبـور شـدم
-از داخـل ماشیـن آفتابـه نویـی که تـازه از تدارکات تحویـل گرفتـه و هنـوز از آن استفـاده نکرده بودیـم را برداشتـم و پس از شستـن آن به کمک آفتابـه بیسـت لیتـری را آب کـردم.
-بعد از پُـر شـدن بیسـت لیتـری من که حسابـی تشنـه بـودم شروع کـردم با آفتابـه آب خـوردن، غافـل ازاینـکه همان لحظه یکی از دوستـان از ایـن صحنـه عکس گرفت.
-وقتـی متوجـه این کار او شـدم آفتابـه را انداختـم و دنبـالش دویـدم تا دوربیـن را از دستش بگیـرم اما او گفت الکی بـود و عکس نگرفتـم.
-چنـد روز بعد که به پـادگان برگشتیـم دیـدم، دوستم عکس را چاپ کـرده
و در اختیـار دیـگر دوستانم قرار داده
و این عکس دست بچـهها می چرخـد.
خلاصه ایـن عکس شـده بـود مایه خنـده و شادی بچـهها..
#شهید #شهدا
#پدران_آسمانی
_______________________________
💟 ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🆔 @Pedaran_Asemani
۹۲۹
۱۶ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.