دلم از عشق می لرزد
دلم از عشق می لرزد
تنم از عشق تبدار است
به گرداگرد شهرعشق
زسنگ کینه دیوار است
الا ای مهربان عاشق
تهی کن جان زخشم وکین
که جان از درداین تردید
بلب آمده بیمار است
بیا دست وفایم را
به چنگال جفا مفروش
نشان از مهر می یابی
ترا از آنچه آثار است
بگو ازعشق سخن سرکن
بگو مهرت فزونی باد
سکوت برلب چه می داری
گرت فریاد اقراراست
محبت گر نمی بینی
زسجد وسجده وساجد
به راستی می بزن ایمان
اگردر کوی خماراست
به دریا مانده ایم لیکن
همه لب تشنه میمیریم
تنم از عشق تبدار است
به گرداگرد شهرعشق
زسنگ کینه دیوار است
الا ای مهربان عاشق
تهی کن جان زخشم وکین
که جان از درداین تردید
بلب آمده بیمار است
بیا دست وفایم را
به چنگال جفا مفروش
نشان از مهر می یابی
ترا از آنچه آثار است
بگو ازعشق سخن سرکن
بگو مهرت فزونی باد
سکوت برلب چه می داری
گرت فریاد اقراراست
محبت گر نمی بینی
زسجد وسجده وساجد
به راستی می بزن ایمان
اگردر کوی خماراست
به دریا مانده ایم لیکن
همه لب تشنه میمیریم
۶۷۸
۰۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.