دلم از عشق می لرزد

دلم از عشق می لرزد
تنم از عشق تبدار است
به گرداگرد شهرعشق
زسنگ کینه دیوار است
الا ای مهربان عاشق
تهی کن جان زخشم وکین
که جان از درداین تردید
بلب آمده بیمار است
بیا دست وفایم را
به چنگال جفا مفروش
نشان از مهر می یابی
ترا از آنچه آثار است
بگو ازعشق سخن سرکن
بگو مهرت فزونی باد
سکوت برلب چه می داری
گرت فریاد اقراراست
محبت گر نمی بینی
زسجد وسجده وساجد
به راستی می بزن ایمان
اگردر کوی خماراست
به دریا مانده ایم لیکن
همه لب تشنه میمیریم
دیدگاه ها (۱)

شبی در شب ترین شبها، تو ماهم می شوی آیا؟تو تسلیم تماشای نگاه...

من از نسل لیلی ام...من از جنس شیرینم...در وجود مادری رشد کرد...

#فصل پنجم. دلم ، عجیب ترین فصلهـــاست #گاه بارانے و خوش رنگ...

دلم تنگ شده بوددلم تنگ شده بود برای دلتنگی هایتبرای سرودن دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط