همين كه وقتى نيستى ،
همين كه وقتى نيستى ،
كلافه ميشوم ...
همين كه با ته ماندهِ خيالت خودم را نگه ميدارم
همين دردِ بى اراده ،
يعنى معتادت شده ام ...
گوشه گوشه اين شهرِ لعنتى را
پىِ ذره اى از تو می گردم
نميدانى چه بَد دردى ست
خُمارى ..!
كلافه ميشوم ...
همين كه با ته ماندهِ خيالت خودم را نگه ميدارم
همين دردِ بى اراده ،
يعنى معتادت شده ام ...
گوشه گوشه اين شهرِ لعنتى را
پىِ ذره اى از تو می گردم
نميدانى چه بَد دردى ست
خُمارى ..!
۵.۶k
۲۲ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.