فیکمون
اولین بار اونجا دیدمش،با فیونا رفتیم کلاپ که براش دوست پسر پیدا کنیم و اون وو بهش چشمک زد بهم محل ندادم تا اینکه بند لباسم باز شد فیونا منو برد دستشویی که بند لباسمو ببنده که اون وو اومد تو به فیونا گف برو بیرون اونم با زوق رف بیرون اون وو گف محل نمیدادی گفتم چو میخام و یه دفعه منو بوسید
و زدمش اونور و اومد بیرون دیدم فیونا رو یه گله پسر دارن میبرن اتاق تا برسم رفتن اتاق و در اتاق رو کوبیدم و دیدم اگه یه دقیقه دیر میکردم نودش میکردن جیغ کشیدم گفتم گمشید بیرون و یه نگا کردن و رفتن بقیه کارشون دوباره که جیغ کشیدم نگا کردن و فیونا رو ول کردن نگو اون وو بهشون گف برو بیرون دست فیونا رو گرفتم به اون وو تنه زدم و اومدیم بیرون از کلاپ و رفتیم تو کوچه...
فک کن دوتا دختر از کلاپ ساعت دوی شب درمیان
تو کوچیی که پر پسره با لباس های بد و ناجور پسرا بد نگا میکنن فیونا گریه میکنه و من تو شوکم اون وو هم دنبالمه چه حس بدی بود فیونا گریه من میترسم از اونور گی دید و خیلی ترسید پرید بغلم و من از اون بدتر بودم ولی به روی خودم نمیاوردم تا نترسه تا اینکه جونکوک اومد و گفت این دختر خوشگله کیه دوست پسر داره که یه دفعه فیونا از حال رفت
بقیش پارت بعدی👻⭐
و زدمش اونور و اومد بیرون دیدم فیونا رو یه گله پسر دارن میبرن اتاق تا برسم رفتن اتاق و در اتاق رو کوبیدم و دیدم اگه یه دقیقه دیر میکردم نودش میکردن جیغ کشیدم گفتم گمشید بیرون و یه نگا کردن و رفتن بقیه کارشون دوباره که جیغ کشیدم نگا کردن و فیونا رو ول کردن نگو اون وو بهشون گف برو بیرون دست فیونا رو گرفتم به اون وو تنه زدم و اومدیم بیرون از کلاپ و رفتیم تو کوچه...
فک کن دوتا دختر از کلاپ ساعت دوی شب درمیان
تو کوچیی که پر پسره با لباس های بد و ناجور پسرا بد نگا میکنن فیونا گریه میکنه و من تو شوکم اون وو هم دنبالمه چه حس بدی بود فیونا گریه من میترسم از اونور گی دید و خیلی ترسید پرید بغلم و من از اون بدتر بودم ولی به روی خودم نمیاوردم تا نترسه تا اینکه جونکوک اومد و گفت این دختر خوشگله کیه دوست پسر داره که یه دفعه فیونا از حال رفت
بقیش پارت بعدی👻⭐
- ۴.۸k
- ۱۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط