"جنگ و عشق" 'p3'
"جنگوعشق" 'p3'
« ۷:۱۰ »
فقط بیست دقیقه طول کشید تا ناله ها و فریاد ها تموم بشن و ببر ها شروع به جمع کردن جنازه ها بکنن.
بالا سر جنازه آلفا رفت و سیگارش رو روشن کرد، بعد از اینکه اون رو به جنگ بدون سلاح طلبید فقط تبدیل شدن به ببرش کافی بود تا گرگ آلفا رو از پا دربیاره. با بیحس ترین حالت ممکن داشت جنازه آلفا رو تماشا میکرد که دست راستش، جیهوپ سمتش اومد و بعد نیم نگاهی به جنازه آلفا برای رئیسش سرم خم کرد.
& قربان تقریبا نصف افرادمون زخمی شدن، باید...
جیهوپ داشت توضیح میداد که تهیونگ از کنار چشم متوجه تکون خوردن چیزی کنار جنازه آلفا شد، سرش رو برگردوند و موجود کوچولو و لرزونی رو دید که داشت کنار جنازه آلفا به بیصدا ترین حالت ممکن گریه میکرد، برای چی فرار نکرده بود؟ اصلا کی بود؟
با استشمام کردن رایحه وانیل و کوکی سوخته متوجه شد اون گرگ امگاست، بخاطر ناراحتیش رایحه کوکیش سوخته شده بود.
تا حالا شده قلبتون دست از ضربان زدن برداره و دیگه نزنه؟ این اتفاق دقیقا وقتی برای آلفا افتاد که امگا سرش رو بالا آورد و با چشمای عسلی و اشکیش نگاهش کرد، اون چشمای درشت...
من رو بکش و کنار جفتم خاک کن
صداش.....لعنتی صداش، اون صدای معصوم و نازک که به شدت با صورت زیبا و گریونش هماهنگ بود، داشت با اون چشمای درشت و فریبندش نگاهش میکرد و انتظار داشت آلفا مخالفت کنه؟
از خلسه اون چشمای شیرین بیرون اومد و چشمای تیزبینش رو به کار گرفت، جای مارک روی گردن پسر نمیدید اما رایحه آلفای مرده رو کم و بیش روی امگا احساس میکرد پس منظور امگا از جفتش اون فرمانده ضعیف بود؟
- بکشمت؟ چرا باید همسرم رو بکشم؟
....
بچه ها لطفا کامنت بزارید من بدونم که ادامه بدم یا نه، ممنونممم🍭🍪
« ۷:۱۰ »
فقط بیست دقیقه طول کشید تا ناله ها و فریاد ها تموم بشن و ببر ها شروع به جمع کردن جنازه ها بکنن.
بالا سر جنازه آلفا رفت و سیگارش رو روشن کرد، بعد از اینکه اون رو به جنگ بدون سلاح طلبید فقط تبدیل شدن به ببرش کافی بود تا گرگ آلفا رو از پا دربیاره. با بیحس ترین حالت ممکن داشت جنازه آلفا رو تماشا میکرد که دست راستش، جیهوپ سمتش اومد و بعد نیم نگاهی به جنازه آلفا برای رئیسش سرم خم کرد.
& قربان تقریبا نصف افرادمون زخمی شدن، باید...
جیهوپ داشت توضیح میداد که تهیونگ از کنار چشم متوجه تکون خوردن چیزی کنار جنازه آلفا شد، سرش رو برگردوند و موجود کوچولو و لرزونی رو دید که داشت کنار جنازه آلفا به بیصدا ترین حالت ممکن گریه میکرد، برای چی فرار نکرده بود؟ اصلا کی بود؟
با استشمام کردن رایحه وانیل و کوکی سوخته متوجه شد اون گرگ امگاست، بخاطر ناراحتیش رایحه کوکیش سوخته شده بود.
تا حالا شده قلبتون دست از ضربان زدن برداره و دیگه نزنه؟ این اتفاق دقیقا وقتی برای آلفا افتاد که امگا سرش رو بالا آورد و با چشمای عسلی و اشکیش نگاهش کرد، اون چشمای درشت...
من رو بکش و کنار جفتم خاک کن
صداش.....لعنتی صداش، اون صدای معصوم و نازک که به شدت با صورت زیبا و گریونش هماهنگ بود، داشت با اون چشمای درشت و فریبندش نگاهش میکرد و انتظار داشت آلفا مخالفت کنه؟
از خلسه اون چشمای شیرین بیرون اومد و چشمای تیزبینش رو به کار گرفت، جای مارک روی گردن پسر نمیدید اما رایحه آلفای مرده رو کم و بیش روی امگا احساس میکرد پس منظور امگا از جفتش اون فرمانده ضعیف بود؟
- بکشمت؟ چرا باید همسرم رو بکشم؟
....
بچه ها لطفا کامنت بزارید من بدونم که ادامه بدم یا نه، ممنونممم🍭🍪
۶.۰k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.