با دو سه مژه شدم من واژگون
۴۰ / 60
با دو سه مژه شدم من واژگون
ای طلایم چه بلا گشتی به جون
ابرویت را بهر من نِی آوری
جان من از قالبم در آوری
وای قشون نرگست دیگر ببر
بشکند آخر ز سنگینی کمر
ای قمر بهر قمرها ای گوهر
زهرهی زهرا شدی بر جان تبر
باز خود هستی برای من سپر
جان شیرینت به این جانم ثمر
آمنهتر از تمام اَمنها
آسیهتر از تمام عصرها
سیّد عرشی بکردی رحمها
گشته اندر هر حرم چون صحنها
با دو سه مژه شدم من واژگون
ای طلایم چه بلا گشتی به جون
ابرویت را بهر من نِی آوری
جان من از قالبم در آوری
وای قشون نرگست دیگر ببر
بشکند آخر ز سنگینی کمر
ای قمر بهر قمرها ای گوهر
زهرهی زهرا شدی بر جان تبر
باز خود هستی برای من سپر
جان شیرینت به این جانم ثمر
آمنهتر از تمام اَمنها
آسیهتر از تمام عصرها
سیّد عرشی بکردی رحمها
گشته اندر هر حرم چون صحنها
۲۴۲
۲۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.