گفتم بالاخره یروز مجبور فراموشش کن

-گفتم :بالاخره یروز مجبورۍ فراموشش کنۍ!

+گفت:رفت و اومد باد رو تا حالا دیدۍ؟
تو دستات گرفتیش؟
تونستۍ نگهش دارۍ یا پرتش کنۍاونور؟
نه!
عصرۍ نشستۍ تو بالکن دارۍ برگه صحیح میکنۍ
یهو بیخبر میپیچه تو برگه ها بهمشون میریزه !
یادش باده!...
یهـــــو میپیچه بهم
و بهمم میریزه.....🍁
#محیا_زند
دیدگاه ها (۳۵)

ایــــن غم انگیــــزترین حـــــالت غمگین شدن است...#تسلـــــ...

شما که سواد داریلیسانس داری،روزنامه خونیبا بزرگون می شینیحرف...

-خدا را چه دیدیروزی می‌آیدکه آیینه‌ات را گم می‌کنی؛و سراسیمه...

اگر گریه نمیکنم ...اگر اصرار نمیکنم برگردد !یا اینکه چشمانم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط