دل بنا بود که محکم نکند بندش را

دل بنا بود که محکم نکند بندش را
تا که آغاز کند عشق، فرآیندش را

من ِ آلوده تو را سخت بغل خواهم کرد
مثل تهران که بغل کرده دماوندش را

حل شدن در دل معشوقه که ایرادی نیست
چای هم آب کند در دل خود قندش را

موقع حج تمتع دل من پیش تو بود
چند سالیست که گم کرده خداوندش را

عاقبت آخر یک کوچه زمین خواهد خورد
هر که تعقیب کند سایه ی دلبندش را

گم شد آن گوهر فیروزه و در نیشابور
هر چه گشتیم ندارند همانندش را

چقدر ساده تو را داده ام از دست دریغ
مثل ایران که ز کف داد سمرقندش را

دیدگاه ها (۰)

عشق بازی، کار بازی نیستای دل سر بباز....وزنه گوی عشق نتوان ز...

دلتنگی رو هیچ جوری نمیتونی پنهونش کنی... دلتنگ که باشی صدات ...

بهترین انتقام از کسی که تو رو ترک کرده اینه که بعد از رفتنش ...

گاهی دلت یک حاشیه‌ی امن و آرام میخواهد ..به دور از تمام دوست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط