فرازی از دعای کمیل

فرازی از دعای کمیل

الهی آمدم از بعد تقصیر و پشیمانم
مقرم عذر میخواهم شکسته دل پریشانم

پناهی جز به دامان تو ای مولا نمی جویم
مفری جز به احسان تو ای مولا نمی جویم

اگر عذرم تو نپذیری و رحمت ناوری بر من
کجا رو آورم یا رب ندارم ملجا و مامن

خدایا عذر من بپذیر و بر این بنده رحم آور
شدید است این پریشانی نجاتم ده تو ای داور

الهی سخت در بندم به این خواری تو مپسندم
ضعیف و ناتوان جسمم رهان یارب تو از بندم

به جسم ناتوان و جلد نازک رحم کن یا رب
ندارد استخوانم تاب آتش عفو کن یا رب

تو خود خلقم نمودی تربیت کردی غذا دادی
تو یادم کردی و راهم به نیکویی تو بگشادی

به رحمت ابتدا کردی و نیکویی عطا کردی
در آخر هم همان فرما که تو در ابتدا کردی

الاه من خدای من ندارم چون تو آقایی
عذابم می کنی در نار نه جانا تو مولایی
دیدگاه ها (۳)

دلبرم یوسف زهراست خدا میداندیادش آرامش دلهاست خدا میداندعلت ...

اینجـــا ایران اَست!اینجــا (جمهـوری اســلامــﮯ ) اَسـت !این...

فرازی از دعای شب سی امخدایا نام مرا در این شب در لیست سعادتم...

"ﮐﻮﺭﯼ ﺁﻣﺪﻭﺳﻂ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ، ﺑﯿﻨﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ"ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭﯾﻠﭽﺮﯼ، ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺗﺎ ﭘﺎ ﺑﺮ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط