اممم از اونجایی که گفتیم رمانو ادامه بدم اینکارو میکنم

اممم از اونجایی که گفتیم رمانو ادامه بدم اینکارو میکنم
اسمش هم میزاریم
تکاور من
ادامه....
♡چی؟ منظورتون اینکه اونا دارن سعی میکنن منو بکشن؟!
☆دقیقا!
♡خب الان باید چیکار کنیم؟
☆میریم خونه من و از ا نجا با پایگاه تماس میگیریم.
♡پایگاه؟
☆همونجایی که مگ توش تکاور بودم پایگاه زمان!
♡خب اونوقت من چی؟
☆تو چی چی؟
♡من باید چیکار کنم با تو میام یا میرم خونه؟
☆نمیتونم تورو تنها بزارم با من میای
♡باشه
پایگاه
♡واااای چه باحالههههههههههه*برق داخل چشم با صورت حیجانی و کیوت*
☆*پوزخند*
♡تیونگ تو خیلی خفنی!
☆مرسی.
هی اقای نامجون!
نامجون: چی؟تهیونگ!چه خبر پسر از ۳ سال پیش ندیده بودمت چی شده به ما سر زدی ها؟
دیدگاه ها (۰)

برام امن نبود...

ولا این بچه ۱۴ سالشم ی چه برسه به ۳۴😭😁♾🫂❤

عررررر تولد پسرمههههههه میدونم دیره ولی مبارکههههههههههه😭😭😭😭...

#invisiblelovePart_12جونگکوک اومد نزدیکم و دستمو گرفت ، از ا...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط