یک روز تو را از اعماق قصه های هزار و یک شب بیرون میکشانم
یک روز تو را از اعماق قصه های هزار و یک شب بیرون میکشانم و به ارامی پای فنجان قهوه ام می نشانم... به تو می اموزم که چگونه از بعید ترین روزنه ی قلبم وارد شوی و در بهترین نقطه ان ساکن
انگاه تو را پنهان میکنم پشت انبوهی از تشبیه های شاعرانه.. پشت غزل و قصیده... چنان که هیچ چشم پرسشگری تو را نبیند و هیچ دست مشتاقی به تو نرسد..من تورا دوست خواهم داشت ..ارام و ممتد...ساکت و صبور....من میتوانم زیبا ترین ترکیب ها را کنار هم بچینم و تو را در اوج غزلی زیبا بستایم
ببین من دوست داشتنت را خوب بلدم انرا به من بسپار....
انگاه تو را پنهان میکنم پشت انبوهی از تشبیه های شاعرانه.. پشت غزل و قصیده... چنان که هیچ چشم پرسشگری تو را نبیند و هیچ دست مشتاقی به تو نرسد..من تورا دوست خواهم داشت ..ارام و ممتد...ساکت و صبور....من میتوانم زیبا ترین ترکیب ها را کنار هم بچینم و تو را در اوج غزلی زیبا بستایم
ببین من دوست داشتنت را خوب بلدم انرا به من بسپار....
۱.۵k
۰۵ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.