یک روز تو را از اعماق قصه های هزار و یک شب بیرون میکشانم

یک روز تو را از اعماق قصه های هزار و یک شب بیرون میکشانم و به ارامی پای فنجان قهوه ام می نشانم... به تو می اموزم که چگونه از بعید ترین روزنه ی قلبم وارد شوی و در بهترین نقطه ان ساکن
انگاه تو را پنهان میکنم پشت انبوهی از تشبیه های شاعرانه.. پشت غزل و قصیده... چنان که هیچ چشم پرسشگری تو را نبیند و هیچ دست مشتاقی به تو نرسد..من تورا دوست خواهم داشت ..ارام و ممتد...ساکت و صبور....من میتوانم زیبا ترین ترکیب ها را کنار هم بچینم و تو را در اوج غزلی زیبا بستایم
ببین من دوست داشتنت را خوب بلدم انرا به من بسپار....
دیدگاه ها (۵)

بدون شرح

ایده_لباس

مگه چیه چشم نداری حاجی رو ببینی؟؟برو ب خودت بخند!! سرتق!!

تولد احسان علیخانی این یکی رو دیگه ندیدی موفق باشه هر جا هست

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط