تک پارتی درخواستی از جونگ کوک
تک پارتی درخواستی از جونگ کوک
جونگ کوک: ا/ت چند بار بهت بگم توی کار های من دخالت نکن؟! آخه به تو چه ربطی داره که منیجر من زنه
ا/ت: چی داری میگی جونگ کوک؟ اصلا میفهمی داری چی میگی؟ من زنتم دوست ندارم ببینم دور برت زنه تازه فقط منیجرت نیست که، میکاپ آرتیست، مربی رقصت، مربی ورزشت هم زن هستن به من ربط داره که شوهرم با چه کسایی حرف میزنه
جونگ کوک: تو دیگه زیادی حساسی ا/ت
ا/ت: حساس؟ وقتایی که میگفتی با همه ی دوستای پسرت قطع رابطه کن، حق نداری همکار مرد داشته باشی، حق نداری با دوستای من گرم بگیری من بهت گفتم حساس؟ همیشه دوستام بهم میگفتن شوهرت خیلی سختگیره من بهشون میگفتم شوهرمه حق داره واسم تعیین تکلیف بکنه حق داره روم حساس بشه ولی تو الان داری بهم میگی حساس؟ چرا عدالت رو برقرار نمیکنی توی رابطمون جونگ کوک؟
جونگ کوک: بسه ا/ت بسه، دیگه نمیخوام چیزی بشنوم
ا/ت: مگه من چی خواستم ازت؟*گریه*
جونگ کوک: ا/ت برو از جلو چشمام
ا/ت: مگه غیر از بغل تو جای دیگه ای رو دارم؟
جونگ کوک: اه بسه دیگه برو توی اتاق
با گریه رفتم توی اتاق جونگ کوک به خاطر یک چیز الکی سرم داد زد من فقط بهش گفتم به منیجرت زیاد نچسب چون زنه اما سرم داد زد و گفت به تو چه ربطی داره درحالی که خودش همیشه بهم گیر میده و میگه نباید مردی دور و برت باشه تازه امروز هم قرار بود اعضا بیان خونمون اما حالا جونگ کوک عصبیه میترسم جلوی اعضا یک چیزی بگه، غرق افکارم شده بودم یهو زنگ در خورد جونگ کوک رفت در رو باز کرد و اعضا اومدن تو
جیهوپ: جونگ کوک ا/ت کجاست؟
جونگ کوک: توی اتاقه
نامجون: خب برو بگو بیاد ببینیمش
جونگ کوک اومد تو اتاق
جونگ کوک: پاشو بیا اعضا اومدن*سرد*
ا/ت: باشه*بغض*
چون گریه کرده بودم یک کوچولو زیر چشمام گود افتاده بود اما کانسیلر زدم تا از بین بره(برای کسایی که نمیدونن کانسیلر چیه، کانسیلر یک وسیله ی آرایشی هست برای تیرگی های زیر چشم) یک تینت و خط چشمم زدم و از اتاق رفتم بیرون
ا/ت: سلام بچه ها
اعضا: سلام ا/ت
چون با جونگ کوک قهر بودم رفتم نشستم روی مبل یک نفره جونگ کوک تا اینو دید اشاره کرد بشینم پیشش غرورم اجازه نمیداد همچین کاری بکنم اما چون میدونستم هنوز عصبیه ترسیدم و رفتم نشستم کنارش از رفتارمون مشخص بود که دعوا کردیم چون جونگ کوک اصلا بهم نگاه نمیکرد و با سردی باهام حرف میزد هر وقت اعضا میومدن خونمون همش قربون صدقم میرفت و دستم رو میگرفت اما الان خیلی سرد بود
جیمین: ببینم...اتفاقی افتاده؟
جونگ کوک: نه، چطور؟
جین: آخه خیلی باهم سرد برخورد میکنید
ا/ت: نه بابا اینطوری نیست، جونگ کوک یکم خستس
جونگ کوک: چیزی نیست
جیمین: ولی من فکر میکنم...
نامجون: بس کن دیگه جیمین وقتی میگن چیزی نیست یعنی چیزی نیست دیگه
جیمین: باشه ببخشید
اعضا کم کم رفتن به محض رفتن اعضا منم رفتم توی اتاقم و آرایشم رو پاک کردم و روی تخت دراز کشیدم در باز شد و عطر جونگ کوک توی اتاق پخش شد عطری که من براش میمردم عطری که منو مست میکرد یهو یک دست دور کمرم حلقه شد
جونگ کوک: فرشته ی کوچولوی من ازم ناراحته؟
ا/ت: ......
جونگ کوک: ببینم اون چشمای قشنگت رو
ا/ت: ......
چون زورش زیاد بود به راحتی بدنم رو به طرف خودش کشید
جونگ کوک: میدونی وقتایی که بهم بی توجهی میکنی انگار قلبی توی سینم نیست که بکوبه؟
ا/ت: چی میخوای*سرد*
جونگ کوک: زندگیم میدونم ازم ناراحتی ببخشید دیگه سرت داد نمیکشم به پی دی نیم هم میگم برام منیجر، میکاپ آرتیست، مربی رقص و مربی ورزش مرد استخدام کنه باشه؟
سرم رو پایین انداختم که چونم رو گرفت و سرم رو آورد بالا
جونگ کوک: ده باز کن اون سگرمه هاتو دلیل زندگی من، من یکم اعصابم از کمپانی خورد بود سر تو خالی کردم ببخشید باشه؟
خندیدم و موهاش رو از روی صورتش کنار زدم
ا/ت: من از قصد نمیبخشمت چون دلم میخواد با اون صدای دلنشینت منو یا لقب های عاشقانه صدا بزنی
جونگ کوک: نفسم من که همیشه تورو با لقب های عاشقانه صدا میزنم، خب حالا بخشیدی؟
ا/ت: آره
جونگ کوک: آفرین حالا بخند...بخند
خندیدم
جونگ کوک: حاضرم دنیا متوقف بشه که من روز ها خندیدن تورو ببینم(چه عشق بازی هایی هم میکنن، یکی نیست اینجوری با ما عشق بازی کنه😂)
ا/ت: جونگ کوک
جونگ کوک: جان دلم
ا/ت: دوستت دارم
جونگ کوک: من بیشتر
پایان🦋❤️
جونگ کوک: ا/ت چند بار بهت بگم توی کار های من دخالت نکن؟! آخه به تو چه ربطی داره که منیجر من زنه
ا/ت: چی داری میگی جونگ کوک؟ اصلا میفهمی داری چی میگی؟ من زنتم دوست ندارم ببینم دور برت زنه تازه فقط منیجرت نیست که، میکاپ آرتیست، مربی رقصت، مربی ورزشت هم زن هستن به من ربط داره که شوهرم با چه کسایی حرف میزنه
جونگ کوک: تو دیگه زیادی حساسی ا/ت
ا/ت: حساس؟ وقتایی که میگفتی با همه ی دوستای پسرت قطع رابطه کن، حق نداری همکار مرد داشته باشی، حق نداری با دوستای من گرم بگیری من بهت گفتم حساس؟ همیشه دوستام بهم میگفتن شوهرت خیلی سختگیره من بهشون میگفتم شوهرمه حق داره واسم تعیین تکلیف بکنه حق داره روم حساس بشه ولی تو الان داری بهم میگی حساس؟ چرا عدالت رو برقرار نمیکنی توی رابطمون جونگ کوک؟
جونگ کوک: بسه ا/ت بسه، دیگه نمیخوام چیزی بشنوم
ا/ت: مگه من چی خواستم ازت؟*گریه*
جونگ کوک: ا/ت برو از جلو چشمام
ا/ت: مگه غیر از بغل تو جای دیگه ای رو دارم؟
جونگ کوک: اه بسه دیگه برو توی اتاق
با گریه رفتم توی اتاق جونگ کوک به خاطر یک چیز الکی سرم داد زد من فقط بهش گفتم به منیجرت زیاد نچسب چون زنه اما سرم داد زد و گفت به تو چه ربطی داره درحالی که خودش همیشه بهم گیر میده و میگه نباید مردی دور و برت باشه تازه امروز هم قرار بود اعضا بیان خونمون اما حالا جونگ کوک عصبیه میترسم جلوی اعضا یک چیزی بگه، غرق افکارم شده بودم یهو زنگ در خورد جونگ کوک رفت در رو باز کرد و اعضا اومدن تو
جیهوپ: جونگ کوک ا/ت کجاست؟
جونگ کوک: توی اتاقه
نامجون: خب برو بگو بیاد ببینیمش
جونگ کوک اومد تو اتاق
جونگ کوک: پاشو بیا اعضا اومدن*سرد*
ا/ت: باشه*بغض*
چون گریه کرده بودم یک کوچولو زیر چشمام گود افتاده بود اما کانسیلر زدم تا از بین بره(برای کسایی که نمیدونن کانسیلر چیه، کانسیلر یک وسیله ی آرایشی هست برای تیرگی های زیر چشم) یک تینت و خط چشمم زدم و از اتاق رفتم بیرون
ا/ت: سلام بچه ها
اعضا: سلام ا/ت
چون با جونگ کوک قهر بودم رفتم نشستم روی مبل یک نفره جونگ کوک تا اینو دید اشاره کرد بشینم پیشش غرورم اجازه نمیداد همچین کاری بکنم اما چون میدونستم هنوز عصبیه ترسیدم و رفتم نشستم کنارش از رفتارمون مشخص بود که دعوا کردیم چون جونگ کوک اصلا بهم نگاه نمیکرد و با سردی باهام حرف میزد هر وقت اعضا میومدن خونمون همش قربون صدقم میرفت و دستم رو میگرفت اما الان خیلی سرد بود
جیمین: ببینم...اتفاقی افتاده؟
جونگ کوک: نه، چطور؟
جین: آخه خیلی باهم سرد برخورد میکنید
ا/ت: نه بابا اینطوری نیست، جونگ کوک یکم خستس
جونگ کوک: چیزی نیست
جیمین: ولی من فکر میکنم...
نامجون: بس کن دیگه جیمین وقتی میگن چیزی نیست یعنی چیزی نیست دیگه
جیمین: باشه ببخشید
اعضا کم کم رفتن به محض رفتن اعضا منم رفتم توی اتاقم و آرایشم رو پاک کردم و روی تخت دراز کشیدم در باز شد و عطر جونگ کوک توی اتاق پخش شد عطری که من براش میمردم عطری که منو مست میکرد یهو یک دست دور کمرم حلقه شد
جونگ کوک: فرشته ی کوچولوی من ازم ناراحته؟
ا/ت: ......
جونگ کوک: ببینم اون چشمای قشنگت رو
ا/ت: ......
چون زورش زیاد بود به راحتی بدنم رو به طرف خودش کشید
جونگ کوک: میدونی وقتایی که بهم بی توجهی میکنی انگار قلبی توی سینم نیست که بکوبه؟
ا/ت: چی میخوای*سرد*
جونگ کوک: زندگیم میدونم ازم ناراحتی ببخشید دیگه سرت داد نمیکشم به پی دی نیم هم میگم برام منیجر، میکاپ آرتیست، مربی رقص و مربی ورزش مرد استخدام کنه باشه؟
سرم رو پایین انداختم که چونم رو گرفت و سرم رو آورد بالا
جونگ کوک: ده باز کن اون سگرمه هاتو دلیل زندگی من، من یکم اعصابم از کمپانی خورد بود سر تو خالی کردم ببخشید باشه؟
خندیدم و موهاش رو از روی صورتش کنار زدم
ا/ت: من از قصد نمیبخشمت چون دلم میخواد با اون صدای دلنشینت منو یا لقب های عاشقانه صدا بزنی
جونگ کوک: نفسم من که همیشه تورو با لقب های عاشقانه صدا میزنم، خب حالا بخشیدی؟
ا/ت: آره
جونگ کوک: آفرین حالا بخند...بخند
خندیدم
جونگ کوک: حاضرم دنیا متوقف بشه که من روز ها خندیدن تورو ببینم(چه عشق بازی هایی هم میکنن، یکی نیست اینجوری با ما عشق بازی کنه😂)
ا/ت: جونگ کوک
جونگ کوک: جان دلم
ا/ت: دوستت دارم
جونگ کوک: من بیشتر
پایان🦋❤️
- ۱۶.۵k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط