نام رمانعشق من
نام رمان:عشق من
پارت: چهارم
داشت توی بی هوشی حرف میزد میگفت:
هنوز دوست دارم ...... من هههنوزم دوست دارم ...... دخترر.... کوچولوت... دلش..... تنگ ...... شده.
بدنم یخ کرد از گوشه چشمش اشک میاد متوجهش شدن رفتن بالا سرش بعد دیوید با داد و بلند به سمت راکی و الا رفت:
♤این چی میگه اون کیه ها کیه که باعث این حال جی جی شده هااااا(با داد)
~ دوست هق هق دوست پسرش هق هق
◇راست میگه پسره خوب باهاش بازی کرد و بعدا گداشت رفت.
بلند شدم میدونم دارم زود تصمیم میگیرم ولی باید انجامش بدم میرم سمت اریس:
_اریس بیا بیرون.
چرا؟ چیزی شده؟
_بیا بیرون میفهمی.
رفتم تو حیاط بیمارستان اومدش:
_داداش میدونم اعصبانی میشی اگه بشنوی هم از دست من هم از دست جی جی.
چی نکنه تو دوست پسرشی های( با خنده )
_اره من باعث این حال جی هستم ولی به خدا من نمی خواستم بهم بزنیم.
یقمو میگیره و با داد اعصبانیت میگه:
_تو چه گوهی خوردی ها من تو رو داداشم میدیدم الان اون عوضی که باعث حال بد خواهرم شده تویی خودم میکشمت(آخرشو خیلی بلند میگه)
به خدا باهاش آشتی میکنم فقط باید بزاری وقتی بهوش اومد باهاش تنها بشم لطفا اگه به خاطر من نه به خاطر خواهرت لطفا.
_باشه ولی چرا؟چطور؟
نمیتونم اون بگم بعدم من الان فهمیدم که خواهر شماست.
_باشه فقط خفه شو!
میریم داخل بهوش اومده کارای ترخیصشو انجام دادن میبریم خونه.
ویوی جی جی:
بهوش اومدم همه شون اومدن بالا سرم چهره ی دیوید اعصابی بود به خاطر همین حرف زدم :
^^چیزی شده دیوید؟
♤مگه نگفتم اجازه نداری دوست پسر داشته باشی؟ها مگه اون عوضی چی داره که به خاطرش به این روز افتادی؟
^^یه چیزی بیشتر از شماها(و میخندم یه خنده فیک دیگه) میشه بریم خونه؟
فلش بگ به خونه:
توی اتاق روی تخت خوابیده بودم که یه دست دورکمرم حلقه شد ترسیدم خواستم جیغ بزنم که جلوی دهنمو گرفت بر گردوندم و رو خیمه زد کیفر بود تقلا کردم که بلند شم ولی نزاشت :
_هیس دختر کوچولوم می خوام آشتی کنیم پی آروم باش.
ولم کن عوضی ازت بدم میاد مگه من چیکار کردم که......
حرف با بوسه کیفر متوقف شد نمی خواستم همراهیش کنم ولی وقتی با ولع میبوسیدم همراهیش کردم من این کیفر رو می خوام نه اونی که منو ول کرد. نفس کم میاریم از هم جدا شدیم ولی بلند نشد:
_هنوزم اعصبی دختر کوچولو؟ یا نه چون دوباره می خوام خودمو به خاطر کاری که کردم تنبیه کنم.
از دستت ناراحتم چرا اون پیامو دادی؟
_ببخشید معذرت می خوام دیگه تکرار نمیشه باشه؟
خماری!
حمایتتتتت!
ادامش توی کامنتا.
پارت: چهارم
داشت توی بی هوشی حرف میزد میگفت:
هنوز دوست دارم ...... من هههنوزم دوست دارم ...... دخترر.... کوچولوت... دلش..... تنگ ...... شده.
بدنم یخ کرد از گوشه چشمش اشک میاد متوجهش شدن رفتن بالا سرش بعد دیوید با داد و بلند به سمت راکی و الا رفت:
♤این چی میگه اون کیه ها کیه که باعث این حال جی جی شده هااااا(با داد)
~ دوست هق هق دوست پسرش هق هق
◇راست میگه پسره خوب باهاش بازی کرد و بعدا گداشت رفت.
بلند شدم میدونم دارم زود تصمیم میگیرم ولی باید انجامش بدم میرم سمت اریس:
_اریس بیا بیرون.
چرا؟ چیزی شده؟
_بیا بیرون میفهمی.
رفتم تو حیاط بیمارستان اومدش:
_داداش میدونم اعصبانی میشی اگه بشنوی هم از دست من هم از دست جی جی.
چی نکنه تو دوست پسرشی های( با خنده )
_اره من باعث این حال جی هستم ولی به خدا من نمی خواستم بهم بزنیم.
یقمو میگیره و با داد اعصبانیت میگه:
_تو چه گوهی خوردی ها من تو رو داداشم میدیدم الان اون عوضی که باعث حال بد خواهرم شده تویی خودم میکشمت(آخرشو خیلی بلند میگه)
به خدا باهاش آشتی میکنم فقط باید بزاری وقتی بهوش اومد باهاش تنها بشم لطفا اگه به خاطر من نه به خاطر خواهرت لطفا.
_باشه ولی چرا؟چطور؟
نمیتونم اون بگم بعدم من الان فهمیدم که خواهر شماست.
_باشه فقط خفه شو!
میریم داخل بهوش اومده کارای ترخیصشو انجام دادن میبریم خونه.
ویوی جی جی:
بهوش اومدم همه شون اومدن بالا سرم چهره ی دیوید اعصابی بود به خاطر همین حرف زدم :
^^چیزی شده دیوید؟
♤مگه نگفتم اجازه نداری دوست پسر داشته باشی؟ها مگه اون عوضی چی داره که به خاطرش به این روز افتادی؟
^^یه چیزی بیشتر از شماها(و میخندم یه خنده فیک دیگه) میشه بریم خونه؟
فلش بگ به خونه:
توی اتاق روی تخت خوابیده بودم که یه دست دورکمرم حلقه شد ترسیدم خواستم جیغ بزنم که جلوی دهنمو گرفت بر گردوندم و رو خیمه زد کیفر بود تقلا کردم که بلند شم ولی نزاشت :
_هیس دختر کوچولوم می خوام آشتی کنیم پی آروم باش.
ولم کن عوضی ازت بدم میاد مگه من چیکار کردم که......
حرف با بوسه کیفر متوقف شد نمی خواستم همراهیش کنم ولی وقتی با ولع میبوسیدم همراهیش کردم من این کیفر رو می خوام نه اونی که منو ول کرد. نفس کم میاریم از هم جدا شدیم ولی بلند نشد:
_هنوزم اعصبی دختر کوچولو؟ یا نه چون دوباره می خوام خودمو به خاطر کاری که کردم تنبیه کنم.
از دستت ناراحتم چرا اون پیامو دادی؟
_ببخشید معذرت می خوام دیگه تکرار نمیشه باشه؟
خماری!
حمایتتتتت!
ادامش توی کامنتا.
- ۲.۴k
- ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط