من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام

من که ترک عشق کردم پس چرا دیوانه ام
این چنین هرگز نبودم گوییا بی خانه ام

من گذشتم از تو اما فکر تو هرگز نرفت
تو نرفتی از خیالم ای مه در دانه ام

ترک تو گفتم دعا کردم که مهرت هم رود
گرچه میدانم نخواهد رفت از کاشانه ام

دلبری ها میکنی دل را سبب ساز غمی
غم چه شیرین میشود با بغض تو جانانه ام

بعد عمری عاشق زلف شرابت من شدم
من غلط کردم بسازم روی طوفان خانه ام

میروم اما دلم پیش تو میماند گلم
بر دلم دستی کشم دستی دگر بر چانه ام
a
دیدگاه ها (۲)

رفت و بعد از رفتنش آن شب چه بارانی گرفتبوته ی یاس کنار نرده ...

حکایتم شده حکایت جناقهمه سر شکستنم شرط بستن

جادهخودت را می بردباران رد پایت راباد عطرت رازمان یادت را......

بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشدما در این گوشه زندان و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط