خود ندانم چه خطایی کردمکه زمن رشته ی الفت بگسست...دردلش جایی اگر بود مراپس چرا دیده ز دیدارم بستهرکجامی نگرم،بازهم اوستکه به چشمان تَرم خیره شدهدرد عشق ست که باحسرت وسوزبردل پر شررم چیره شده...