پارت یک
پارت یک
~خوناشام خشن من ~
یونگی :
بعد از جلسه با آقای چوی بی سرو صدا از شرکت زدم بیرون و رفتم جنگل،جنگل همیشه باعث آرامش من میشد
رفتم جای همیشگیم
میگفتن که قسمتی از جنگل به جنگل سیاه معروفه چون هر کس رفته اونجا دیگه برنگشته حتی گفته میشه تابلو هایی بی دلیل و بدون اطلاع از افرادی که مراقب هستن اتفاقی توی جنگل میوفته ،یهو ظاهر شدن
همیشه میخواستم ببینم اونجا چی هست
دلم میخواست امشب دیگه یه سر به اونجا بزنم توی همین فکر ها بودم که یهو جین هیونگ زنگ زد
(مکالمه ).......................
یونگی :بله هیونگ
جین :معلومه کجایی؟
یونگی :اومدم جنگل ،ممکنه یه مدت نباشم ،خودت مراقب شرکت باش باشه؟
جین:هوف باشه بهت زنگ میزنم
یونگی :کاری داشتم خودم بهت زنگ میزنم ،به پدرم هم بگو دیگه بهم زنگ نزنه و فرض کنه مرخصی هستم
جین :باز با پدرت دعوات شد ؟
یونگی:آره ،میگه باید با دختر عموم جینا ازدواج کنم
جین :همون هر°°زه؟
یونگی:آره همونی که اونشب ز:یر دشمنمون بود
جین :باشه داداش بهم خبر بده ،خدافظ
یونگی :خدافظ ........
سلام سلام
تا اینجا خوب بود ؟
تلاش میکنم طولانی باشه
ترو خدا حمایت کنینننن
~خوناشام خشن من ~
یونگی :
بعد از جلسه با آقای چوی بی سرو صدا از شرکت زدم بیرون و رفتم جنگل،جنگل همیشه باعث آرامش من میشد
رفتم جای همیشگیم
میگفتن که قسمتی از جنگل به جنگل سیاه معروفه چون هر کس رفته اونجا دیگه برنگشته حتی گفته میشه تابلو هایی بی دلیل و بدون اطلاع از افرادی که مراقب هستن اتفاقی توی جنگل میوفته ،یهو ظاهر شدن
همیشه میخواستم ببینم اونجا چی هست
دلم میخواست امشب دیگه یه سر به اونجا بزنم توی همین فکر ها بودم که یهو جین هیونگ زنگ زد
(مکالمه ).......................
یونگی :بله هیونگ
جین :معلومه کجایی؟
یونگی :اومدم جنگل ،ممکنه یه مدت نباشم ،خودت مراقب شرکت باش باشه؟
جین:هوف باشه بهت زنگ میزنم
یونگی :کاری داشتم خودم بهت زنگ میزنم ،به پدرم هم بگو دیگه بهم زنگ نزنه و فرض کنه مرخصی هستم
جین :باز با پدرت دعوات شد ؟
یونگی:آره ،میگه باید با دختر عموم جینا ازدواج کنم
جین :همون هر°°زه؟
یونگی:آره همونی که اونشب ز:یر دشمنمون بود
جین :باشه داداش بهم خبر بده ،خدافظ
یونگی :خدافظ ........
سلام سلام
تا اینجا خوب بود ؟
تلاش میکنم طولانی باشه
ترو خدا حمایت کنینننن
- ۱.۹k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط