مادربزرگحواسش به شمعدانیهابودگاه حتی همینکهچرخی میزد کنارحوضنگاهشان میکردکافی بودبرای قدکشیدنشانبعدهافهمیدمعشق مراقبت میخواهدچیزی مثل زمزمه ی اینکهحواست به من باشد