عشق.در.تماس.اول🫧
پارت3:
لیدیا نامزد الکس اومد و یه سیلی محکم به یورا زد کل صورت یورا کبود شد می سو هم یه سیلی محکم به لیدیا زد اوضاع خر تو خر بود دعوا شروع شد یکی یکی دیگه رو میرد همه همدیگه رو میزدن کم کم کل کتابخونه دورمون جمع شدن داد زدم:هی الکس بی شعور چرا همچین کاری کردی
_خودت میدونی مقصر من نیستم خارجکی.
_احمق
_دیوونه
_** **
_****
_* * *
و... .
یهو می سو روی زمین افتاد و خون از سرش جاری شد یه فرو رفتگی چاقو درست تو شاهرگش وجود داشت چه اتفاقی رخ داده بود کی می سو رو کشته بود چه کسی جرئت کرده بود چنین کار وحشیانه ای با یه دختر جوون انجام بده؟
و کلی سوالات دیگه که تو ذهن شخصیتهای اصلی سبک و سنگین میشدن
یه اتفاقاتی داشت میفتاد که خیلی باب میل دانش آموزان و مدیر نبود... .
وسایل گم میشدن و حتی یکی از قفسه های اتاق ورزش به کلی ناپدید شد.شبها یه نفر توی دبیرستان پرسه میزد که کسایی که خونشون نزدیک اونجا بود اینو میگفتن و ... .
مدرسه به کل تعطیل شد و برای ۱ هفته مدرسه نرفتن.
تا اینکه یه اتفاق عجیب افتاد... .
💖آنچه خواهید خواند:
(گروگان گیری)
(دبیرستان مخفی سئول)
(قاتلان،قاچاقچی ها و اسلحه)
W.L
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.