رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ما بود دلآرام جهان شد..!
_
در اول آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادنمان بود خزان شد..!
_
زخمی به گل کهنه ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد..!
_
آنگاه همان زخم همان کوره کوچک
شد قله یک آه مسیر فوران شد..!
_
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چهها کرد و چنان شد..!
_
ما حسرت و دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد..!
_
جان را به تمنای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده گفت گران شد..!
_
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد..!
_
یک حافظ کهنه دو سه تا عطر گل سر
رفت و همه دلخوشیام یک چمدان شد..!
_
باهرکه نوشتیم چهها کرد به ما گفت
مصداق همان "وای به حال دگران" شد..!
دلشوره ما بود دلآرام جهان شد..!
_
در اول آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادنمان بود خزان شد..!
_
زخمی به گل کهنه ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد..!
_
آنگاه همان زخم همان کوره کوچک
شد قله یک آه مسیر فوران شد..!
_
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چهها کرد و چنان شد..!
_
ما حسرت و دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد..!
_
جان را به تمنای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده گفت گران شد..!
_
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد..!
_
یک حافظ کهنه دو سه تا عطر گل سر
رفت و همه دلخوشیام یک چمدان شد..!
_
باهرکه نوشتیم چهها کرد به ما گفت
مصداق همان "وای به حال دگران" شد..!
- ۳۵.۶k
- ۲۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط