مانند شیشهای که خریدار سنگ بود

مانند شیشه‌ای که خریدار سنگ بود
این دل شکستنِ تو برایم قشنگ بود

رؤیایِ باشکوهِ رسیدن به ساحلت
آغاز خودکشیِ هزاران نهنگ بود

ماه شبِ چهاردهی که تصاحبت،
چون حسرتی به سینه‌ی صدها پلنگ بود

خوشبخت آن دلی که برای تو می‌تپید
خوشبخت آن دلی که برای تو «تنگ» بود

تو، یک جهان تازه پر از صلح و دوستی؛
من، کشوری که با همه در حال جنگ بود

با من هر آنچه از تو به‌جا ماند، نام بود
از من هر آنچه بی‌تو به‌جا ماند، ننگ بود

پایین نشسته‌ام که تو بالانشین شوی
این ماجرا حکایت الاکلنگ بود...🌻💞🌻


آخر هفتون بخیر اولسون جان جیارم💖



#sahar shehim💜


#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۰)

ناز دانه امدیگر تو را نمی نویسم،نمی سرایمت.مرا با شعر و شاعر...

بـاران‌ می بـارد .ایـن عـطر تـن توستــ کـه می پیچـدخـدا بـار...

زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد ؛کتیبه‌های ترک خورده خواندنش سخ...

كاش میشد که شبی عقده ی دل  باز کنمغم ِ دوری ِ تو را بر لب ِ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط