مادر بزرگ ادبیات مخصوص به خودش را داشت.
مادر بزرگ ادبیات مخصوص به خودش را داشت.
به همبرگر می گفت همبرگرد،
به سطل سلط،
زبانش نمی چرخید به کبریت می گفت کربیت.
برای احوالپرسی که زنگ می زد،
می گفت
زنگ زده ام حالت را بگیرم. هیچوقت عادت نکردم به این جمله،
بعد از شنیدنش لبخند می زدم،
حالم خوب می شد.
زنگ زده بود حالم را بگیرد ولی قصدش حال پرسیدن بود،
برعکس بعضی از آدم ها که تلفن می کنند، مسیج می دهند حالت را بپرسند ولی حالت را می گیرند!
به همبرگر می گفت همبرگرد،
به سطل سلط،
زبانش نمی چرخید به کبریت می گفت کربیت.
برای احوالپرسی که زنگ می زد،
می گفت
زنگ زده ام حالت را بگیرم. هیچوقت عادت نکردم به این جمله،
بعد از شنیدنش لبخند می زدم،
حالم خوب می شد.
زنگ زده بود حالم را بگیرد ولی قصدش حال پرسیدن بود،
برعکس بعضی از آدم ها که تلفن می کنند، مسیج می دهند حالت را بپرسند ولی حالت را می گیرند!
۱.۷k
۰۹ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.