خاطره رهبرانقلاب اسلامی از نخستین روزهای جنگ
خاطره #رهبرانقلاب اسلامی از نخستین روزهای جنگ
#بهترینها_ازشهدا 👇
#پدران_آسمانی
#ادامه_متن👇
* یکی از دردهای بزرگ #سپاه در آن روز نداشتن #تجهیزات بود، ولی هر بار که اینها برای دریافت امکان کوچکی مراجعه می کردند، با ترشرویی مواجه می شدند. فراموش نمیکنم که گاهی برای تهیه پنجاه قبضه آر.پی.جی، یک غصه بزرگ درست می شد.
* وقتی بچههای سپاه برای دریافت سلاح میآمدند تا عملیات کنند و ما را در جریان میگذاشتند و با لشکر ۹۲ زرهی تماس میگرفتیم و نیاز آنها را میگفتیم، میگفتند:
* #نداریم! به تهران تلفن میکردیم، می گفتند: نیست! اصلاً به سختی به این ها امکانات داده می شد. البته شاید در مورد آر.پی.جی درست نگفته باشم، چون این سلاح را بیشتر سپاه داشت و کمتر مورد استفاده ارتش بود.
* اما خمپاره یا تفنگهای انفرادی یا انواع گلوله و فشنگ را هم به اینها نمیدادند، حالا پشتیبانی توپخانه بماند. اگر گفته میشد که بچههای سپاهی برای عملیات جلو میروند و توپخانه لشکر ۹۲ آنها را پشتیبانی کند و آنها قبول می کردند معجزه بود.
* در همین منطقه #دارخوین یک روز برادران آمدند وچند خمپاره خواستند، من به سرعت ترتیب آن را دادم.
وقتی کار انجام شد از شادی در پوست خود نمیگنجیدیم. حالا شما ببینید در این جنگ با این عظمت چهار قبضه خمپارهانداز چقدر میتواند اثر داشته باشد؟ این در حالی بود که ما مرتب به #بنی_صدر میگفتیم: حمله کنید، میگفت: #آماده نیستیم و نمی توانیم.
* بنیصدر اصلاً چیزی در مورد مسائل جنگی نمیدانست، یک روز این موضوع را در حضور بنیصدر خدمت امام عرض کردم که یک دفعه بنی صدر آشفته شد و گفت: من تاریخ ۲۵۰۰ ساله ارتش ایران را بلدم، چطور شما میگویید وارد نیستم. گفتم: وضع کنونی ارتش با وضع ارتش در آن موقع فرق میکند و حقیقت هم همین بود، ولی او قبول نداشت....»
..........................................
💟 ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🆔 @Pedaran_Asemani
#بهترینها_ازشهدا 👇
#پدران_آسمانی
#ادامه_متن👇
* یکی از دردهای بزرگ #سپاه در آن روز نداشتن #تجهیزات بود، ولی هر بار که اینها برای دریافت امکان کوچکی مراجعه می کردند، با ترشرویی مواجه می شدند. فراموش نمیکنم که گاهی برای تهیه پنجاه قبضه آر.پی.جی، یک غصه بزرگ درست می شد.
* وقتی بچههای سپاه برای دریافت سلاح میآمدند تا عملیات کنند و ما را در جریان میگذاشتند و با لشکر ۹۲ زرهی تماس میگرفتیم و نیاز آنها را میگفتیم، میگفتند:
* #نداریم! به تهران تلفن میکردیم، می گفتند: نیست! اصلاً به سختی به این ها امکانات داده می شد. البته شاید در مورد آر.پی.جی درست نگفته باشم، چون این سلاح را بیشتر سپاه داشت و کمتر مورد استفاده ارتش بود.
* اما خمپاره یا تفنگهای انفرادی یا انواع گلوله و فشنگ را هم به اینها نمیدادند، حالا پشتیبانی توپخانه بماند. اگر گفته میشد که بچههای سپاهی برای عملیات جلو میروند و توپخانه لشکر ۹۲ آنها را پشتیبانی کند و آنها قبول می کردند معجزه بود.
* در همین منطقه #دارخوین یک روز برادران آمدند وچند خمپاره خواستند، من به سرعت ترتیب آن را دادم.
وقتی کار انجام شد از شادی در پوست خود نمیگنجیدیم. حالا شما ببینید در این جنگ با این عظمت چهار قبضه خمپارهانداز چقدر میتواند اثر داشته باشد؟ این در حالی بود که ما مرتب به #بنی_صدر میگفتیم: حمله کنید، میگفت: #آماده نیستیم و نمی توانیم.
* بنیصدر اصلاً چیزی در مورد مسائل جنگی نمیدانست، یک روز این موضوع را در حضور بنیصدر خدمت امام عرض کردم که یک دفعه بنی صدر آشفته شد و گفت: من تاریخ ۲۵۰۰ ساله ارتش ایران را بلدم، چطور شما میگویید وارد نیستم. گفتم: وضع کنونی ارتش با وضع ارتش در آن موقع فرق میکند و حقیقت هم همین بود، ولی او قبول نداشت....»
..........................................
💟 ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🆔 @Pedaran_Asemani
۸۲۵
۰۶ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.